نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 307
* ( أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ ) * ( ق : 37 ) ( گوش سپرد به اخبار الهيه كه بر زبان پيامبران - درود و سلام خداوند بر ايشان - وارد شده است . و هو يعني هذا الذي ألقى السمع شهيد ) * شهيد را دو معنى است يكى به معنى حاضر و مراقب است كه آن چه را از انبيا بر آنان نازل مىشود مراقب است ( مراقبتى كه وظيفهء هر فرد انسان است ) . معنى دوم شهيد ، شاهد است و شهود را مراتب است يكى رؤيت به بصر است . ديگرى رؤيت به بصيرت در عالم خيال است ( خواب ، مكاشفات ) . سوم ، رؤيت به بصر و بصيرت هر دو است . چهارم ، ادراك حقيقى حقايق مجرد از صور حسى است . [1] ينبه على حضرة الخيال و استعمالها ) * اول كشفى كه براى مؤمن روى مىآورد در حضرت خيال است كه مثال مقيد است . سپس به مثال مطلق سريان پيدا مىكند و اگر حضور و مراقبت نباشد رؤيت مثاليه نخواهد بود و چون تجرد تام و توجه كلى به قلب به سوى عالم علوى شود بدون پيروى عقل و استعمال قوه مفكره ، ظهور صور خياليه در حضرت خياليه قوىتر و روشنتر خواهد بود مراقبت ، أبواب غيب را به روى انسان مىگشايد . توجه به مفكره ، طريق انديشه را مىگشايد ولى در كشف را مىبندد . و هو قوله عليه السلام في الإحسان « أن تعبد الله كأنّك تراه » و الله في قبلة المصلي ، فلذلك هو شهيد ، و من قلَّد صاحب نظر فكري و تقيد به فليس هو الذي ألقى السمع ، فإن هذا الذي ألقى السمع لا بد أن يكون شهيدا لما ذكرناه ، و متى لم يكن شهيدا لما ذكرناه فما هو المراد بهذه الآية . فهؤلاء هم الذين قال الله فيهم * ( إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا من الَّذِينَ اتَّبَعُوا ) * و الرسل لا يتبرؤون من اتباعهم الذين اتبعوهم . رسول الله فرمود : « الإحسان [2] ان تعبد الله كأنك تراه » خداوند در قبلهء مصلى است و كسى كه صاحب نظر فكرى را تقليد كند از كسانى نيست كه مشمول آيهء * ( أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ ) * بوده باشد ، بلكه در قيامت از آنها تبرى مىجويد و انبيا تبرى نمىجويند از
[1] شرح فصوص قيصرى ، ص 281 ، ستون دوم . [2] إحسان نيكو كارى كردن است . بهترين و بالاترين إحسان پرستش خداست . از كأنك او را مىبينى معلوم مىشود طرف خيلى قوى نبوده است و الَّا كأنّ نمىخواهد امير المؤمنين فرمود : خدا را تا نبينم نمىپرستم .
307
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 307