responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى    جلد : 1  صفحه : 295


كسى كه به اين حكمت فتوحيه آگاهى يافت و آن را فهميد و در نفس خويش آن را تقرير ( ثابت ) كرد و آن را مشهود خود گردانيد ، نفس خود را از تعلق به غير آسوده گردانيد و مىداند كه هيچ خير و شر بر او نمىآيد مگر از جانب خود او . مقصود من از خير آن چيزى است كه موافق غرض اوست و با طبع و مزاج او سازگار است و مراد من از شر آن چيزى است كه موافق غرض او نيست و با طبع و مزاج او سازگار نيست . كسى كه صاحب اين شهود است عذر تمام موجودات را از خود آنها اقامه مىكند اگر چه آنها به عذرخواهى نيامدند و مىداند كه از نفس او حاصل شده است آن چه كه خود در آن است . چنانكه نخست ياد آور شديم كه علم تابع معلوم است . پس چون چيزى كه با غرضش موافق نيست به او روى آورد مىگويد : « دو دست تو سر مشك را بست و دهان تو دميد » [1] . و خداوند حق مىگويد و او به راه هدايت مىفرمايد .



[1] يداك أوكتا و فوك نفخ ، يعنى دستان تو سر مشك را بستند و دهان تو در آن دميد . ضرب المثلى است براى كسى كه با دست خود به كام مرگ مىرود ، گفته مىشود . اصل آن اين است كه مردى خواست از جزيره اى دريايى به كمك مشك عبور كند ، مشك را پر از باد كرد و لكن سر آن را محكم نبست ، در ميان جزيره سر مشك باز شد و باد آن بدر رفت و مرد غرق شد ، در حالى كه مرگ او را فرا گرفت براى نجاتش به ديگرى استغاثه نمود ، آن كس در جوابش گفت : دستان تو بست و دهان و دميد . ( مجمع الأمثال ميدانى - ط 1 - ص 747 ) .

295

نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى    جلد : 1  صفحه : 295
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست