نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 243
است ) . و هو اسمه النور الذي قلناه و اين دليل بر ظل كه شمس است اسم نور حق تعالى است . ( كه در اين نزديكى گفتيم ادراك ، به اسم نور مىباشد ) . و يشهد له الحسّ ، فإن الظلال لا يكون لها عين بعدم النور . و ظل حسى نيز شاهد اين مطلب است كه بعد از نور براى آن عين و اثرى نيست ( يعنى اگر نور نباشد سايه تحقق ندارد و به وجود شمس متعين مىشود ، اعيان موجودات نيز كه اظلالند به ظهور شمس وجود متحقق مىشوند زيرا آن كه حامل صور اعيان است نفس رحمانى است كه عين وجود حق است . * ( ثُمَّ قَبَضْناه إِلَيْنا قَبْضاً يَسِيراً ) * - قبضا سهلا هينا - و إنّما قبضه إليه لأنّه ظلَّه ، فمنه ظهر و إليه يرجع الأمر كلَّه فهو هو لا غيره . سپس قبض كرديم اين ظل را ( كه وجود اكوان است ) به سوى خودمان قبض و گرفتنى سهل و آسان و همانا سايه را به سوى خود قبض كرد زيرا ظل اوست . پس سايه از او ظاهر شد ( پديد آمد ) و به سوى او بازگشت . پس كل امر به سوى او بازگشت مىكند . پس ظل ، اوست و غير او نيست . [1] فكل ما تدركه فهو وجود الحقّ في أعيان الممكنات . فمن حيث هويّة الحقّ هو وجوده ، و من حيث اختلاف الصّور فيه هو أعيان الممكنات . فكما لا يزول عنه باختلاف الصور اسم الظلّ ، كذلك لا يزول عنه باختلاف الصور اسم العالم أو اسم سوى الحقّ . پس آن چه را كه ادراك مىكنى آن وجود حق است در اعيان ممكنات ( چه به مدركات عقليه و چه به قواى حسيه ) پس آن چه را كه ادراك مىكنى از آن رو كه هويت حقند ، عين وجود حقند و از آن جهتى كه صورتهاى گوناگون دارند ، اعيان ممكناتند . پس همچنان كه از وجودى كه به عالم منسوب است ، اسم ظل به سبب اختلاف صور آنها زايل نمىشود ، همچنين اسم عالم يا اسم سوى الحق به سبب اختلاف صور از او زايل نمىشود . فمن حيث أحدية كونه ظلا هو الحقّ ، لأنّه الواحد الأحد و من حيث كثرة الصّور هو