نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 180
مردود عقول و شرايعند و بعضى از آنها ظاهرند چون محاسن و منزهات زيرا كه تعينات و اعتبارات فارقه على اى وجه كانت آنها را دخلى در حقيقت حقه نيست . پس اوست مطلق منزه از كل در كل . پس آن كه حق را براى كل اثبات كرده ، كه اوست منزه [1] از كل در كل ، آن كس صادق است و گر نه كاذب . [2] چنانكه در شعر بعد مىگويد : < شعر > فان قلت هذا الحقّ قد تك صادقا و إن قلت أمرا آخرا أنت عابر < / شعر > پس اگر گويى اين مرئى حق است صادقى ( زيرا كه در وجود سواى حق چيزى نيست ) و اگر گويى اين صورت مرئيه غير حق است باز صادقى و عابرى ( يعنى در گذرنده اى از صورت مرئيه به صورت معنايى كه در آن ظاهر است ) . خلاصه قيصرى و جامى در شرح آن گويند . اگر اتحاد ظاهر و مظهر يا فقط ظاهر را اعتبار كنى و بگويى اين حق است راست گفتى و اگر از جهت وحدت بين ظاهر و مظهر عبور كنى به سوى جهت كثرت و مغايرت بين ظاهر و مظهر و بگويى اين مرئى ، امر ديگر ، يعنى غير حق است باز راست گفتى و مولوى محمد حسن در تأويل محكم اين بيت را اين طور معنا مىكند : پس اگر گويى اين مرئى حق است صادق باشى زيرا در وجود سواى حق چيزى نيست و اگر گويى امر ديگرى است تو تجاوز كننده اى پس در آخرت حسرت برى كه از محبوب خود رو گردان شدى . [3] و عبد الغنى نابلسى در شرح گويد : آن چه كه براى حس و عقل تو ظاهر شده بگويى حق است صادقى زيرا اعتبار صورت محسوسه يا معقوله نكردى بلكه اعتبار كردى مصور ممسك ( نگهدار ) آن صورتها را ( كه خداست ) و اگر آن چه را برايت ظاهر شد امر ديگر يعنى غير حق دانستى تو عابرى . به اين معنى كه صاحب رؤياى مناميه هستى كه محتاج به تعبير است يعنى تو صاحب تعبيرى . بايد به تو گفت از اين ظاهر
[1] يعنى او منزه از حدود هر شيء است چه حدود حكايت از نقص و فقر و امكان مىكنند و اوست كه در همه است . « انا بدّك اللازم يا موسى » . [2] شرح فصوص صائن الدين ابن تركه . [3] تأويل محكم .
180
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 180