نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 148
اسماء و صفات است ممكن نيست مگر اينكه به عالم نظر شود و به عبوديت بر معبوديت استدلال شود و به مربوبيت بر ربوبيت . پس عالم دليل بر اله است از آن جهت كه اله است . [1] ثم بعد هذا في ثاني حال يعطيك الكشف أنّ الحقّ نفسه كان عين الدليل على نفسه و على ألوهيته . قيصرى گويد : سپس بعد از معرفت اله كه رب و معبود است به مربوبيت و عبوديت و بعد از معرفت ذات قديمهء ازليهء صاحب مرتبهء الهيه و بعد از توجه تام به آن ذات چشم بصيرت گشوده مىشود و برايت آشكار مىشود كه حق خود دليل بر نفس خويش است به تجلى ذاتىاش براى افاضه كردن اعيان ما به فيض اقدس و برايت آشكار مىشود كه اوست دليل بر الوهيتش و تجلى اسمائى و صفاتى براى حقايق ما در خارج كه عالم مىناميم و به اين معنى است كه وقتى از رسول الله سؤال كردند « بما عرفت الله تعالى » فرمود : « باللَّه عرفت الأشياء » . و از زبان حال اين دو وجه شاعر مىگويد : < شعر > « فلولاكم ، ما عرفنا الهوى [2] و لو لا الهوى ما عرفناكم « < / شعر > سرّ اينكه شيخ رضوان الله عليه اين مباحث را در اين فص آورد اين است كه إبراهيم صلوات الله عليه طالب حق شد « مستدلا عليه بالمظاهر الكوكبية » . [3] چه إبراهيم عليه السلام اول شناخت كه براى او ربى است كه آفريد او را سپس عشق بر وى غلبه كرد و آفريدگار را طلب كرد تا اينكه خدا هدايتش كرد و بر او تجلى فرمود . [4] خلاصه اينكه با توجه به نفس ذات وجود ، ذات قديم أزلي واجب الوجود را مىشناسد و در ثانى حال ، كشف اين معنى را عطا مىكند كه حق هم دليل بر نفس خود و هم بر الوهيتش مىباشد .
[1] شرح فصوص قيصرى ، ص 174 . [2] عشق ، آرزو ، در سر هوا داشتن . [3] اشاره است به آيات 77 تا 80 سورهء انعام ، « فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْه اللَّيْلُ رَأى كَوْكَباً . . . » . [4] شرح فصوص قيصرى ، صص 175 - 174 .
148
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 148