نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 12
لمّا شاء الحقّ سبحانه من حيث أسماؤه الحسنى . < فهرس الموضوعات > اسم در اصطلاح حكما و در اصطلاح عرفا < / فهرس الموضوعات > اسم در اصطلاح حكما و در اصطلاح عرفا موجودى را كه در آن وصف معتبر نيست اسم گويند . چون زيد ، عمرو ، بكر ، حجر ، شجر و غيره و آن را كه با وصف اعتبار شده ، چون وصف قدرت ، علم ، حيات ، اگر آن اسم با اين معانى اعتبار شود به آن صفت گويند مثل قادر ، عالم ، حىّ . اما در اصطلاح عرفا هر گاه ذات وجود را با صفت معينى كه تجلىيى از تجليات وجود است اعتبار كنيم آن را اسم نامند مثل رحمان و رحيم ، و آن صفاتى كه در ذات به اعتبار شأنى از شئون و تجلَّىيى از تجلياتش اعتبار شود ، مثل رحمت و علم آن را وصف مىگويند و صفت نامند . پس آن را كه حكيم وصف مىگفت در نزد اينها اسم است . [1] اسماء اعيان خارجى هستند و ألفاظ اسماء اسماء . التي لا يبلغها الإحصاء اسماء الهيه غير متناهى هستند و اينكه گفت احصا نمىشود براى اين است كه كلمات ( اسماء عينى خارجى ) را پايان نيست و آيه شريفهء قرآن : * ( قُلْ لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبِّي ) * ( كهف : 109 ) اشاره به اين معنى است . < فهرس الموضوعات > فيض اقدس و فيض مقدس < / فهرس الموضوعات > فيض اقدس و فيض مقدس عرفا دو فيض دارند . فيض اقدس يعنى هويت ساريه در سراسر اعيان دار وجود كه به نحو احديت جمع بر همه محيط و مستولى است و تمام تعيّنات در او مستهلكند . اين را فيض اقدس گويند يعنى اقدس از قيد و بند و چون اين فيض را با تعيّنات و حدود اعتبار كنيم كه همان اسماء الله تفصيلى مىشود به آن فيض مقدس گويند . در غزلى گفتم : < شعر > فيض اقدس به مقدس رسد از عالم غيب ليك آن دل كه بود قابل ديدار كجاست < / شعر > أن يرى أعيانها و إن شئت قلت أن يرى عينه في كون جامع يحصر الأمر كلَّه لكونه متصفا بالوجود ، و يظهر به سرّه اليه : فإن رؤية الشيء نفسه بنفسه ما هي مثل رؤيته نفسه
[1] اسم از نظر عرفا مشتق است كه ذات با صفت است . عالم را حكما وصف گويند و عرفا اسم .
12
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 12