الحقائق : تقديم من يستحق التأخير و تأخير من يستحق التقديم في الموضع الذي يستحقه .
سپس اينكه چگونه سليمان اسم خود را بر اسم خداوند مقدم مىدارد ، چنانكه ظاهريون از اهل تفسير پنداشتند و حال اينكه خود سليمان از جمله كسانى است كه رحمت مسبوق به الله ايجادش كرد . پس ناچار بايد اسم الله را بر الرحمن الرحيم مقدم بدارد تا اسناد مرحوم درست گردد ( يعنى اسناد مرحوم به راحم و موجدش ، چه علت بالذات مقدم بر معلولش مىباشد ) و اين حرفى را كه ظاهريون از اهل تفسير پنداشتند ، عكس آنى است كه علوم حقايق اقتضا دارد كه تقديم آن كه استحقاق تأخير دارد و تأخير آن كه استحقاق تقديم دارد در موضعى كه استحقاق دارد بگردد .
اسم الله بر رحمن و رحمن بر رحيم استحقاق تقدم دارد و اسم سليمان مؤخّر از اين اسماء است و رسول الله فرمود : « كلّ امر ذي بال لم يبدأ فيه ببسم الله الرحمن الرحيم فهو أبتر » .
و من حكمة بلقيس و علوّ علمها كونها لم تذكر من ألقى إليها الكتاب ، و ما عملت ذلك إلا لتعلم أصحابها أن لها اتصالا إلى امور لا يعلمون طريقها ، و هذا من التدبير الإلهي في الملك ، لأنّه إذا جهل طريق الإخبار الواصل للملك خاف أهل الدولة على أنفسهم في تصرفاتهم ، فلا يتصرفون إلَّا في أمر إذا وصل الى سلطانهم عنهم يأمنون غائلة ذلك التصرف . فلو تعيّن لهم على يدي من تصل الاخبار الى ملكهم لصانعوه و أعظموا له الرّشا حتّى يفعلوا ما يريدون و لا يصل ذلك الى ملكهم . فكان قولها * ( أُلْقِيَ إِلَيَّ ) * و لم تسمّ من ألقاه سياسة منها أورثت الحذر منها في أهل مملكتها و خواص مدبّريها و بهذا استحقت التقديم عليهم .
از حكمت بلقيس و علو علمش اينكه اسم نبرده كه چه كسى كتاب را نزد او القا كرد و اين كار را نكرد مگر اينكه اصحاب خود را اعلام كند كه وى را به امورى اتصال است كه آنان طريقش را نمىدانند ( مىخواهد بگويد اسرارى است ) و اين از تدبير الهى در ملك است . زيرا كه ملك چون طريق اخبار واصل را پوشيده بدارد اهل دولت در تصرفاتشان بر خويشتن ترس دارند . بنا بر اين تصرف نمىكنند مگر در امرى كه چون خبرش به سلطانشان رسيد از غايله و هلاكت آن تصرف ايمن باشند . چه اگر بر ايشان معين شود كه اخبار از دست چه كسى به ملك مىرسد به آن شخص رشوه‌ها مىدهند و

390