responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى    جلد : 1  صفحه : 383


حق است و لكن به واسطهء عبد و عبد مانند آلت است براى او .
و العمل منقسم على ثمانية أعضاء من الإنسان عمل به هشت عضو انسان تقسيم مىشود .
قيصرى گويد :
دو دست و دو پا و سمع و بصر و لسان و جبهه ( پيشانى ) است . زيرا به دو دست خود به وضو و طهارت تمكن پيدا مىكند . به دو پاى خود به نماز مىايستد و سعى و حج مىكند . به سمع به شنيدن كلام الله و كلام رسول الله تمكن مىيابد . به بصر به مشاهدهء جميع اعمالش تمكن مىيابد . به لسان ثناى خدا مىگويد و تسبيحش مىكند و كلامش را قرائت مىكند و به جبهه در صلواتش سجده مىكند . [1] و قد أخبر الحقّ تعالى أنّه هويّة كلّ عضو منها ، فلم يكن العامل غير الحقّ ، و الصورة للعبد ، و الهويّة مندرجة فيه أي في اسمه لا غير .
و بتحقيق كه حق تعالى خبر داد كه او هويت هر عضوى از اعضاء است پس عامل جز حق نيست ، صورت عبد راست و هويت در اسم عبد مندرج است . جز اين نيست .
چه موجودات همگى اسماء اللَّه‌اند .
< شعر > اى بسا كس را كه صورت راه زد قصد صورت كرد و بر الله زد < / شعر > لانّه تعالى عين ما ظهر و سمّي خلقا و به كان الاسم الظاهر و الآخر للعبد و بكونه لم يكن ثم كان .
زيرا حق تعالى عين موجودات ظاهر است كه خلق ناميده شد و به اين اسم ، ظاهر و آخر براى خلق است . كه چون در صور موجودات ظاهر شد ، اسم ظاهر حاصل شد و همچنين اسم آخر براى عبد است ، به اينكه عبد نبود ، سپس متحقق شد .
غرض اين است كه آن چه ظاهر است مقدر به حدى است كه آن را خلق گويند . يعنى خلق ايجاد أشياء است ، با قدر معلوم و اين خلق ، اسم ظاهر حق است و از اين رو كه عبد يعنى خلق نبود و سپس پيدا شد ، اسم آخر حق است كه در صورت عبد ظاهر شد .
پس عبد اسم ظاهر و آخر حق تعالى است .



[1] شرح فصوص قيصرى ، ص 351 .

383

نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى    جلد : 1  صفحه : 383
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست