نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 36
چون مفهوم و معنايى را در نظر بگيريم اگر در خارج جز بر يك شخص بيشتر صدق نكند آن معنى را جزئى گويند . چون مفهوم زيد ، بر زيد و اگر مفهوم و معنايى باشد كه بر اشخاص متعددهء كثيره از نوع خود صادق باشد آن را كلى گويند . چون مفهوم انسانيت بر افراد زيد و عمرو و بكر و غيرهم . حال اگر طبيعتى از طبايع چون طبيعت انسان و طبيعت بقر و غنم و ديگر حيوانات و غيرها را مطلقا با مفهوم به معنى دوم كه كلى بود در نظر بگيريم ، يعنى آن طبيعت متصف به آن مفهوم كلى شود مثلا گوييم « الإنسان الكليّ » اين معنى را « كلى عقلى » گويند زيرا موطن انسان كلى ، جز در صقع نفس ناطقه و عند قوهء عاقله نيست و امور كليه اى كه از آن به حقايق لازمهء طبايع موجوده در خارج تعبير مىشود چون حيات و علم و قدرت و اراده و غيرها از اين قبيل است ، كه آنها را امور عقليه دانستيم . اگر خود مفهوم كلى ، با قطع نظر از طبيعت در قوهء عاقله تعقل شود آن را « كلى منطقى » گويند . اگر طبيعت ، بدون وصف كلى اعتبار شود ، كلى طبيعى گويند پس به طور خلاصه : ( 1 ) مفهوم كلى كه بر كثيرين صادق است كلى منطقى است . ( 2 ) طبيعت متصف به كلى منطقى كلى عقلى است . ( 3 ) طبيعت خالص ، به عبارت اخرى نفس طبيعت ، كلى طبيعى است . تنبيه : كلمهء كلى در ميان اين سه معنا مشترك لفظى است . در كلى طبيعى عنوان فقط صدق لفظ كلى است بر طبيعت نه مفهوم كلى مقابل جزئى . بحث در وجود خارجى كلى طبيعى چون اين معنى در اقسام كلى دانسته شد حال گوييم : هيچ اختلافى نيست كه كلى منطقى و عقلى در خارج وجود ندارند ، زيرا موطن آنها ذهن و عقل است . اما در نحوهء وجود كلى طبيعى اختلاف كردند . بعضى گفتند اصلا در خارج وجود ندارد . بعضى گفتند در خارج وجود دارد به اين معنى كه افرادش وجود دارند نه خودش . مثل اينكه بگوييم زيد غلامش دلاور است گوييم اين دو قول صحيح نيست . حق اين است كه كلى طبيعى موجود است به عين وجود اشخاصش يعنى معنى انسانيت هر چه هست بتمامه در زيد پياده شده و در عمرو نيز و هكذا در ساير افراد .
36
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 36