نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 11
1 . فصّ حكمة إلهية في كلمة آدميّة فأول ما ألقاه المالك على العبد من ذلك فص حكمة إلهية في كلمة آدميّة : اول چيزى كه مالك بر اين بنده از آن كتاب القا فرمود فص حكمت الهيّه دربارهء كلمهء آدميت است . < شعر > گر چه تير از كمان همى گذرد از كماندار بيند اهل خرد < / شعر > فصّ نگين انگشتر است كه نام خود را بر آن حك مىكردند و گنجينهها و خزاينشان را به آن مهر مىزدند لذا قلب كلمهء تامه را كه فصّ حلقهء دو قوس نزولى و صعودى است و مجمع نقوش معارف و حقايق كه خلاصه و زبدهء هر چيز در او منتقش است تعبير به فصّ كرده است و چون نگين زينت است آن گاه قلب انسان مزيّن مىشود كه نقوش معارف در آن منتقش شود . حكمت علم به حقايق أشياء آن چنان كه هستند و عمل به مقتضاى آن است . اينكه تعبير به الهيه كرد براى اين است كه الله جامع جميع صفات كماليه از جلالي و جمالى است و آدم مظهر اين اسم كه كلمه الهيه است مىباشد . همين طور هر كلمه اى به اقتضاى اسمى كه بر آن غالب است مخزن علوم و مظهر اسمائى است . اين مطلب در مباحث بعد به تفصيل بيان مىشود . اينكه فرمودند : « حكمت ، علم به حقايق أشياء آن چنان كه هستند و عمل به مقتضاى آن مىباشد » ، براى اين است كه در حقيقت آن چه براى انسان نافع است عمل به مقتضاى علم است . عمل است كه در همه جا با اوست بلكه خود اوست اما علمى كه دانستنى است دنيايى است ، اثرش تا اين نشئه است . يكى از وصيتهاى افلاطون به أرسطو همين بود كه تن به عمل در ده تا حكيم شوى . در قصيده اى گفتم : < شعر > حكمت قولى همه دنياوى است و ان عملى توشه عقباستى < / شعر >
11
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 11