نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 752
خطابها مىكرده ، و سخنان معقول حكمتآميز مناسب اعتقاد او ، در راستى و كم آزارى با او مىگفته ، و او آن خطابها را وحى گمان برده ، و خود را پيغامبر پنداشته و خلق را به راستى و كم آزارى و امانت دعوت كرده . و چون شيطان از ميان آن انوار با وى خطاب كرده است ، كه اين نور عين آتش است ، خلق را به عبادت آتش دعوت كن ، او بنا بر آن علم و شعور ناتمام خود ، آن را قبول كرده است ، و چيزى از آن انوار به خلق نموده است ، و همه آن انوار را به آتش تشبيه كردهاند ، پس به پرستش آتش ، خلق را دعوت كرده است و آن آتش كه برافروخته است و خلق را به پرستش آن دعوت كرده إلى الآن ، منطقى نشده است ، و اول خود در آن آتش در آمده است ، چون خلق ديدهاند كه آن آتش او را نسوخت ، دعوت او را به كلى قبول كردهاند ، و دين او گرفته و شاه گشتاسب هم دين او را پذيرفته است ، و آن مخاطبات كه از ميان آن انوار شنيده است ، آن را جمع كرده است ، و كتاب زند نام نهاده . پس مىگويد كه : زردشت و بعضى از قومش چون در طلب من بودند ، و در آن غلوا و شدت طلب ، چيزى از اشعّهء نور من ، بر ايشان پيدا گشت ، ايشان آن را به آتش تشبيه كردند و به اشعّهء نار و پرتو آن انوار از نور مطلق من و طلب او گمراه و معرض گشتند ، پس از آن جهت كه مطلوب و مقصود ايشان در اول من بودم ، و به پرستش آتش از جهت آن مشغول شدند كه مرا آن آتش پنداشتند ، نوعى از عذر دارند ، و به سبب حصر و تقييد من ، در آن آتش ، در كفر و گمراهى افتادند و جهل ، حجاب ايشان شد ، پس ايشان نيز من جميع الوجوه ، بىكار و گمراه مطلق نيستند از اين وجه . و الله الهادي . < شعر > و لو لا حجاب الكون قلت و انّما قيامي بأحكام المظاهر مسكتي < / شعر > و اگر نه حجاب و حكم حجابيّت عالم و مراتب عالم و اقتضاى ايشان بودى ، بگفتمى كه همه يكى است و هيچ غيرى نيست و همه را روى در يك معبود است ، و عذر همه قائم است ، و ليكن وجوب قيام من به احكام و مقتضيات مظاهر
752
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 752