نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 732
تماما بر آن موقوف است ، استقامت و اعتدال زبانهء آن ميزان كه اداى فرايض است قلبا و قالبا ، او را ميسّر نشود ، چنان كه در حديث آمده است كه « ان اول ما يحاسب به العبد يوم القيامة من عمله الصّلاة ، فان صلحت فقد أفلح و أنجح ، و إن فسدت خاب و خسر ، و إن انتقص من فريضته شيئا ، قال الربّ ، تبارك و تعالى : انظروا ، هل لعبدي من تطوّع فيكمل بها ما انتقص من الفريضة ؟ ثم يكون ساير عمله على ذلك » . ظاهر اين حديث دلالت مىكند بر آن كه نوافل مكمّلات فرايض مىشوند ، پس بر اين سالك كه از أزل در رتبت محبّى افتاده است ، مداومت بر اين سنن و نوافل لازم آمد ، تا به ملازمت إخلاص و توحيد در عمل ، خود را به آن زبانهء ميزان نزديك تواند كرد ، و به قوّت و مدد داعيه و طلب و ارادتى كه شمّه اى است از آن اثر محبّت ، كه در كفّهها و اجزاى عمود ميزان شريعت و طريقت پنهان است ، به كلى صور و احكام انحرافات نفس اين سالك را از او زايل مىگرداند ، تا آن گاه كه آن عمود و كفّههاى ميزان به كلى معتدل و مستوى شوند ، و حينئذ دل كه محلّ آن زبانهء مذكور است پيدا گردد ، و آن تجلَّى وجودى به وحدته الحقيقيّة در او تجلَّى كند ، و آن اثر از محبت كه با آن تجلى و زبانه همراه بود ، هر حكمى امتيازى را كه ميان وجود مضاف به نفس و قوا و مداركش باقى بوده باشد ، تمام مضمحل و متلاشى گرداند ، و حكم ما به الاتحاد را اظهار كند ، و آن گاه به ظهور حكم محبت كه ازالت احكام امتيازى نسب و اضافات است ، بر اين سيّار محبّ اين معنى به حقيقت ظاهر و منكشف شود ، كه همين وجود يگانه بوده است كه تا اين غايت سمع و بصر و لسان و يد و رجل او بوده است ، و او جز به اين نور وجود يگانهء حق نمىشنيده است ، و جز به وى نمىديده و جز به وى نمىگفته و جز به وى نمىگرفته و جز به وى نمىرفته ، و او تا اين غايت به سبب تقيّد به احكام آن نسب و اضافات كه احكام امتيازيند ، از اين علم و كشف محجوب بوده است ، چون حقيقت محبّت به كلى آن قيود را زايل كرد ، حجب و موانع مرتفع شد ، و حقيقت اين علم كما هو منكشف و منجلى گشت . و هذا معنى قوله : « و لا يزال العبد يتقرّب
732
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 732