نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 685
مىباشد كه حكم ظهور آن نفس به آن قوّت ممتد مىشود ، و تا به غايت خود مىرود ، و آن جا منتهى و متلاشى مىشود و تا رسيدن آن صوت و نفس ممتد به آن غايت خودش ، هر هوايى كه گرد اين متنفّس مصوّت در آمده است ، به آن صوت و نفس به قوت او متأثر و متكيّف مىشود ، به آن طريق كه هر جزوى كه از اين هوا به متنفّس نزديكتر است ، زودتر متكيّف و متأثّر مىگردد ، پس جزوى را كه ملاصق او است ، به آن قوّت كه با آن نفس همراه است ، قرع مىكند تا آن جا كه غايت و منتهاى آن نفس است ، پس هر كه در آن هواى متكيّف واقع باشد ، اثر آن تكيّف هوا به آن صوت و كلام ، به هوايى كه داخل صماخ او است مىرسد و قوّت سامعهء او آن را تلقّى مىكند و به نفس او مىرساند . اكنون اگر چنان كه پيش از رسيدن آن نفس مصوّر به صورت صوت يا كلام به آن غايت كه چون به وى مىرسد متلاشى مىشود ، نفوذ ناكرده و متلاشى ناشده ، كوهى يا عمارتى بلند صلب پيش آيد و مانع آيد مر آن نفس مصوّر مذكور را از نفوذ و بلوغ به آن غايت ، و از تلاشى آن قوّت كه در آن نفس مركوز است و او را تا به آن غايت مىرسانيد ، مر آن نفس را باز گرداند تا منعطف شود و بار ديگر در آن رجوع و انعطاف ، مر همان هوا را كه حوالى متنفّس و غير او است ، قرع مىكند و تا به هوايش مىرساند كه داخل صماخ متنفّس است ، و هر كه نيز كه در آن هواى متكيّف به آن انعطاف واقع باشد ، پس سامعه بار ديگر همان صوت و كلمه را به عينه تلقى مىكند و به نفس مىرساند ، و اين صوت راجع را ، صدا نام است [1] كه موجب رجوعش چنان كه گفتيم صلابت و عدم نفوذ است ، و اصل اين معنى در عالم الهى آن است كه چون به حكم * ( إِنَّما قَوْلُنا لِشَيْءٍ إِذا أَرَدْناه أَنْ نَقُولَ لَه كُنْ فَيَكُونُ ) * [1] ، قول الهى كه اثر نفس وجودى او در وقت ايجاد به حقيقتى از
[1] < شعر > آن ندا كو اصل هر بانگ و صداست خود صدا آنست ، ديگرها صداست < / شعر > [1] النحل ( 16 ) آيهء 40 .
685
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 685