نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 682
< شعر > و شاهد إذا استجليت نفسك ما ترى بغير مراء في المرائي الصّقيلة [1] أ غيرك فيها لاح أم كنت ناظر إليك بها عند انعكاس الأشعّة [2] < / شعر > و مشاهده كن و انصاف ده بىمجادله ، چون كه خودت را بر خودت جلوه مىكنى و مىخواهى كه خود را در آيينهء صافى زدوده ببينى كه غير تو است آن كه در آيينه بر تو و نظر تو ، پيدا است يا خود توئى كه به واسطهء آن آيينه به سوى خودت نظر كننده اى در وقت انعكاس شعاعهاى بصر تو و آيينه و شعاع روشنايى روز ، به سوى قوّت باصرهء تو . تحقيق اين مسأله آن است كه آن چه در آيينه منطبع مىبينى ، صورتى مثالى است كه نفس تو به آن صورت متلبس شده است در عالم مثال كه به واسطهء صفاى آن آيينه ، حصّه اى كه او را است از عالم مثال در باطن جسمانيت او متعين شده است و صورتى كه تو را است در عالم مثال به سبب محاذات تو با عالم مثال در وى پيدا آمده ، و شعاع نورانيى ميان بصر تو و آن صورت مثالى تو ، ممتد گشته و همان شعاع ، به واسطهء عدم نفوذ و تلاشى او ، باز به بصر تو منعكس شده ، به آن صورت مثالى متكيّف مدرك تو مىگردد ، پس آن صورت مثالى تو ، غير تو نيست ، بلكه هم نفس تو است كه به آن صورت مثالى تو متلبّس شده بر تو پيدا آمده است ، زيرا كه هر صورتى بل هر ذره اى جسمانى را حصه اى از عالم أرواح هست در باطن او پنهان كه روحانيّت آن چيز كه عبارت از او * ( فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِه مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ ) * [3] است ، در آن حصّه واقع است و هم چنين حصّه اى از عالم مثال ، و جسم با هر ذره اى همراه است كه صورت مثالى و جسمانى آن ذره در آن حصه ، حاصل است ، و اين جمله حصص از عوالم مذكور ، محالّ ظهور آن سرّ وجودى است كه از فيض وجود مطلق ، به هر ذره اى مضاف شده است در اين عوالم
[1] في بعض النسخ : في المرآة الصقيلة . استجليت رأيت جليا . بغير مراء : بغير جدال . [2] في بعض النسخ : اغيرك فيها لاح ، ام أنت ناظر . . . [3] يس ( 36 ) آيهء 83 .
682
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 682