به مقام تمكين در تلوين ، بارى بعد بارى ، از من بر تو كه مسترشد و متابع منى ، نعمتى و منّتى عظيم است ، چه سبب مزيد وضوح مىشود به نزد تو كه صدور كثرت را از وحدت ذات و تحقق وحدت را در عين كثرت اثبات مىكند و به فهم تو مىرساند ، و اول اين امثال اين است كه مىگويد :
< شعر > تأمّل مقامات السّروجيّ و اعتبر بتلوينه تحمد قبول مشورتي [1] < / شعر > تفكَّر و تأمّل كن در مقامات و احوال ابو زيد سروجى كه ابو القاسم حريرى ، در كتاب به طريق حكايت ايراد كرده است ، و اعتبار كن اين مقام تمكين در تلوين مرا به تلوين ابو زيد سروجى ، و ظاهر گشتن او به صورتهاى گوناگون و رنگهاى مختلف و هيأتهاى متنوّع و اشكال متباين و احوال متبدّل ، گاهى به صورت زاهدى ، و زمانى به هيأت واعظى و وقتى به شكل كذّابى ، مع توحّد العين و الذات ، تا بعد از اين اعتبار مذكور ، مشورت و نصيحت مرا ، پسنديده و ستوده شمرى در آن چه تو را گفتم كه توجه كن به اين حضرت جمع من كه اين تمكين در تلوين ، از احكام و خواصّ اوست .
< شعر > و تدر التباس النّفس بالحسّ باطنا بمظهرها في كلّ شكل و صورة < / شعر > و نيز تا به آن اعتبار به حال سروجى باز دانى حقيقت تلبّس نفس را به حس و مزاج و قواى حسّى ، در حال بطون نفس يگانه در زير پرده حواس ، به واسطهء اين مظهر و صورت حسّى مزاجى ، و ظهور نفس يگانه را به واسطهء آن مظهر و تلبّس به وى در هر شكلى ، چون شكل چشم و گوش و زبان و بينى و دست و پاى ، و در هر صورتى چون وهم و خيال و مفكَّره و ذاكره ، و در صورت غاذيه و جاذبه و ماسكه ، و منميه و غيرها ، به يقين باز دانى و حقيقت آن تو را معلوم شود كه هم چنان كه سروجى ، يك شخص بيش نبود كه به احوال و اشكال

[1] السّروجي : هو ابو زيد السروجي بطل مقامات الحريري الهمداني ، تقلب حال السروجي في أحواله مذكور في المقامات .

680