نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 675
و مفهوم ، هيچ ظاهر و ثابت نبود ، اعنى در حضرت [1] غيب هويّت من هميشه مر جمال وجود [2] كمال ظهور خودم را به جميع الكمالات الذاتيّة و الأسمائيّة ، شاهد بودم و مىديدم ، نه به اين ناظر مقله و مردمك چشم ظاهر حسى ، بل به چشمى كه مرا بود در آن حضرت ، مناسب آن نشأت ذاتى ، و اكنون به نسبت با شهود حقيقى من هيچ حادث و متجدّد نيست ، بلكه تجدّد و حدوث به حسب مراتب و اهل مراتب است . باز اكنون بعد از اين أبيات [3] ، به زبان ارشاد و دعوت مىگويد و با مسترشد خطاب [1] مىكند . < شعر > فان كنت منّي فانح جمعي و امح فرق صدعي و لا تجنح لجنح الطبيعة [4] < / شعر > پس اگر تو كه مسترشدى از منى و متابع و مريد حقيقى منى ، پس روى به اين حضرت جمع حقيقى من آور ، و شكاف تفرقه اى را كه پديد آوردهء من و مقتضاى حكمت بالغ من است كه نام غير و سوا ، اثر آن شكاف تفرقه است ، از عين اين حضرت جمع حقيقى من ، از خود محو كن . يعنى : هر چه از غير و سوا در نظر تو مىآيد ، آن را از خود دور كن و از آن اعراض لازم شمرد ، و به هيچ نوع به تاريكى طبيعت و شهوات و لذّات حسّى و وهمى او ميل مكن ، و جملهء شهوات و صفات طبيعى را و گر چه به صورت علوم مستنبط حاصل به آلات طبيعى ، ظاهر شوند ، زينهار به هيچ نوع از آن ميل نكنى ، و همه را از خود فانى گردانى و به توجّهى وجدانى [5] ، روى به اين حضرت
[1] اعنى در حضرت غيب هويت ، من هميشه مر جمال وجود ، اعنى كمال ظهور خودم را به جميع الكمالات . . . م - خ - . [1] هويّت هميشه من مر جمال شهود - خ - . [2] بعد از اين بيتى چند - خ - . [3] حكايت - خ ل - . [4] انح : اقصد . لا تجنح : لا تمل . لجنح : لناحية . [5] توجهى وجدانى . . . في م : وجدانى ، فهو الصحيح .
675
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 675