نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 564
و حقايق آن است كه حكم « فأحببت أن اعرف » تمام ظاهر شود ، و همهء مقتضيات اسم ظاهر آشكارا گردد ، و سريان حيات و علم و نطق در همهء حقايق ثابت آيد ، تا هر يك به زبان استعداد خود لب طلب مىجنباند و به آن سبب كمالات اسمايى را به تحقيق مىرساند ، پس لا جرم اين اسما ، أعنى : سميع و بصير و قادر و اشباه ايشان كه از سمع و بصر و قدرت متعيّنند ، در اين مراتب ظاهرند ، و آن مفاتيح غيب و اعتبارات ذات ، در ايشان پنهان و پوشيده . < شعر > رموز كنوز عن معانى إشارة بمكنون ما تخفى السرائر حفّت [1] < / شعر > پس اين اسما و صفات ظاهر در اين مراتب ، رمزهاى گنجهاى پوشيده آمدند از معانى و حقايق آن مفاتيح غيب و اعتبارات ذات كه از اشارت روح اعظم آن معانى و حقايق ، مفهوم مىشود در باطن عوالم ، كه حضرت غيب ذات و محلّ آن معانى و اعتبارات و اسماى ذات است ، چنان كه گفته شد : « و فهم اسامى الذات عنها بباطن العوالم » و ليكن آن فهم به شرط قابليّت و استعداد مشروط است ، و آن معانى و حقايق اسماى ذات در آن حضرت غيب محفوفند به مكنونات سراير و مخزونات ضماير هر حقيقتى و روحى . يعنى : چون حقيقت و ماهيّت هر شخصى كه صورت معلوميّت او است در علم حق ، باطن و سريرت روح و نفس اوست و آن حقيقت و ماهيّت او ، صورت شأنى از شئون ذات است در مرتبهء الوهت و عالم معانى ، و حقيقت آن شأن باطن وجود و ذات است ، پس آن چه آن حقيقت و ماهيّت كه سريرت عبارت از اوست ، پنهان مىدارد و در باطن او مكنون است ، حقيقت آن شأن و باطن وجود باشد و چون اصل جملهء شئون حقايق آن معانى و اعتبارات و مفاتيح غيب مذكور است ، لا جرم همهء شئون كه بواطن مكنونات سراير و حقايقند ، در دايرهء و احديّت از نقطهء احديّت جمع ذات و مفاتيح غيب او منتشى شده ، گرد آن مفاتيح غيب در آمده اند
[1] المكنون : المستور و المخفي . حفّت : أحيطت و تضمّنت ، و منه قوله عليه السلام : حفّت النار بالشهوات .
564
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 564