نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 558
محلَّى قابل ، و ليكن به صورت غلبهء تأثير و تصرّف در آن محل و چون او ذات را ، من حيث الفعل ، دريافته است جز مقيدش به صورت تأثير نشناخته باشد ، پس از حقيقت ذات من الجمعيّة و الإطلاق عن كلّ قيد ، محجوب و جاهل باشد ، و چون مطلق به اطلاق خودش يا به صورت فعلى ديگر غير آن فعل كه او آن را شناخته است ، بر او تجلَّى كند در نشأتى ديگر ، از ادراك او عاجز و قاصر آيد . اما اگر اول ذات مرا شناسد ، به حكم تجلَّى ذاتى جمعى ، آن گاه به آن تجلى در افعال من نظر كند ، حقيقت هر فعلى را كما هو تمام بشناسد و كيفيت سرايت ذات را در هر فعلى معلوم كند ، و در هر نشأتى و حالى كه نقل كند در هر صورتى كه ذات بر او ظاهر شود ، مطلقا و مقيّدا ، از معرفت او عاجز و قاصر نيايد و از حكم « نعوذ باللَّه من التنكَّر بعد التعرّف » ايمن باشد به كلَّى ، زيرا كه اصل و منشأ جملهء اسما و حقايق و خصايص ايشان ، از فعل و تأثير و غير آن اين حضرت احديّت جمع ذات من است ، چه در اين حضرت ، علم به حقيقت ذات و شئون او و به كمال ذاتى او و غناى مطلق * ( إِنَّ الله لَغَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ ) * [1] ثابت است ، و علم به عالم كه تحقيق كمال اسمايى و ظهور خصايص اسما و مراتب و حكم مبدئيّت بر آن مترتّب است ، نتيجهء آن علم بود به حقيقت ذات و كمال ذاتى او ، و چون حقيقت اصل معلوم شود ، حقيقت معرفت فرع و كيفيّت صدور او از اصل به تبعيّت لازم آيد ، اما به معرفت فرعى از فروع به شناخت اصل كما ينبغي ، نتوان رسيد ، اكنون مىگويد : كه چون من به حقيقت اين حضرت وحدت حقيقى ذات و كمال ذاتى او ، متحقّق و عارفم ، و بر مصادر اسما و صفات و صرف افعال و آثار ايشان على نحو ما ينبغي فيما ابتغى ، واقف و تو را كه طالب و مسترشدى از معرفت آن لطايف كه زبدهء معارف است به طريق بيان حظَّى خواهم داد ، حاضر باش .