نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 553
مىبينم ، و رجوع آن فيض مددى به اصل و منشأ خودش ، حينئذ تمام و محقّق مىشود ، پس هر استمدادى كه در آن حالت حيرت و هيبت از خود و حواس خود كرده بودم ، اثر همه اكنون يافتم و بيان كردم . < شعر > و عن شرك وصف الحسّ كلَّى منزّه و في و قد وحّدت ذاتي نزهتي < / شعر > و از آن شرك كه در وصف حس ثابت بود ، كه هر چيزى را ذاتى على حده ، اثبات مىكرد و اوصاف و اعراضى چند به آن ذات مضاف مىدانست ، چنان كه پيش از اين گفته شد ، اين حقيقت ذات من كه هم يكى است و هم كل ، به حكم « منه بدأ و اليه يعود » از آن شرك پاك و منزّه است ، چون كه من بىهيچ شبهتى مر اين ذات خودم را متحقّق به حقيقت حضرت احديّت جمع يگانه كردهام ، تا مرا هيچ سايه و صفتى كه به غير و غيريّتى ، به وجهى از وجوه حكم كند ، نمانده است ، لا جرم اكنون نزهت و فرحت و تماشاى من هم در حقيقت و باطن ذات و احديّت جمع خودم و شئون و تنوّعات ظهور او مىباشد ، من حيث ارتفاع حكم الغيريّة و المغايرة بالكليّة ، نه در صفات و آثار صنع و مصنوعات خودم در مراتب . < شعر > و مدح صفاتي بي يوفّق مادحي لحمدي و مدحي بالصّفات مذمّتي < / شعر > اما تقرير روايت مشهور به حرف لام آن است كه يكى از فضلا گفته كه به جاى لام ، لي ، با مناسبتتر است ، و معنى چنان باشد كه كمال صفات در آن است كه همرنگ ذات گردند در اطلاق و عدم تقيّد به معنى مخصوص ، پس اگر كسى را اول حضرت ذات من مشهود گردد تا به آن نظر در صفات من نگرد ، ذات مرا باطلاقه در [1] هر حقيقتى سارى يابد و آن صفت را به آن سرايت كامل و مطلق بيند ، حينئذ آن نظر او را توفيق دهد ، كه مرا به آن صفت كمال مدح گويد و آن گاه ياد من به آن صفت از آن روى كه كامل و مطلق است ، مدح من باشد ، اما اگر هنوز نظر آن صاحب كشف به شهود ذات من به إطلاقه و حكم سرايته مكحّل نشده باشد ،