responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني    جلد : 1  صفحه : 547


جمعيّت خود ، به حكم « و وسعني قلب عبدي . . . » محلّ تجلى جمعى است ، شايد كه اثرى از آن حقيقت جمعيّت خودى خودم با انفاس همراه باشد ، و من از آن اثرى بيابم .
< شعر > إلى أن بدا منّي لعيني بارق و بان سنا فجري و بانت دجنّتي [1] < / شعر > اين همه حيرت و غفلت و طلب تا آن گاه مىبود كه پيدا شد بر بصر و بصيرت من بارقى كمالى و تجليى وسطى اعتدالى ، جامع تجلَّى جمالى و جلالي ، و روشنايى صبح حقيقت برزخيّت ، و جمعيّت حقيقت من ظاهر گشت و جدا شد آن ظلمت حيرت و غفلت من از من و حقيقت من - كما هي - بر من منكشف گشت .
و مراد از عين ، در اين بيت اتّحاد بصر است با بصيرت ، چه حقيقت اين جمع وحدت مذكور ، جز به اين اتحاد و اجتماع بصر و بصيرت ، مدرك نشود .
< شعر > هناك إلى ما أحجم العقل دونه وصلت و بي منّي اتصالي و وصلتي [1] < / شعر > احجم : اى امتنع ، و هو من باب النوادر ، مثل كبّه فاكبّ .
پس آن جا در آن حضرت احديّت جمع ، به حكم السير في الله ، تا به جايى رسيدم از غيب هويّت خودم كه اين چشمى كه گفتم كه از اتحاد بصر با بصيرت حاصل آمد ، از فرود و زير آن غايت از ادراك و فهم و ضبط ممنوع و محروم ماند ، به حكم حيرت عظماى * ( ما قَدَرُوا الله حَقَّ قَدْرِه ) * [2] و اين اتّصال من به اول اين حضرت احديّت جمع كه سير مرا در او مدخلى بوده ، و اين وصلت من نيز بى من به اين غايت حضرتى كه اين حيرت عظمى حكم اوست ، به مدد همان بارق ذات خودم بود ، كه از همين حضرت جمع وحدت من ، متعيّن شده بود هم از جهت تكميل خودم ، و مرا به من نموده .



[1] في بعض النسخ : هناك الى ما اجحم العين دونه . اجحم : تأخر . وصلتى : ما اتوصّل به الى الشيء .
[1] الدّجنّة : الظلمة .
[2] الحج ( 22 ) آيهء 74 .

547

نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني    جلد : 1  صفحه : 547
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست