نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 449
مقام ما ره نبردهاند و نمىبرند . < شعر > و لا استيقظت عين الرّقيب و لم تزل علىّ لها في الحبّ عيني رقيبتي < / شعر > و هرگز چشم هيچ رقيبى از غير و غيريّت در حقّ ما بيدار نشد ، و پيوسته از جهت حضرتش حقيقت من در عشق او بر من نگاهبان مىباشد ، تا از عين جمع به قاف فرق انداخته نشوم ، و هيچ غيرى به من راه نيابد [1] . < شعر > و لا اختصّ وقت دون وقت بطيبة بها كلّ أوقاتى مواسم لذّة [2] < / شعر > و مخصوص نشد بعضى اوقات از بعضى ، به خوشى و راحت ، چه به حضرت معشوق و وصال و اتّحاد و جمعيّت به وى ، همگى اوقات من مجامع لذت و مسرّت و راحت است . يعنى : چون مسرّت و لذت به حضرت معشوق متعلق است ، و من به حضرت او به حقيقت متحقّقم ، لا جرم همهء اوقات به نسبت با من يك وقت است ، و آن به لذت و مسرت معمور ، و چون آن جا هيچ حكم تفرقه و غير را مجال نيست ، لا جرم هيچ وقت در آن لذت نقصانى يا وقتى را بر وقتى رجحان نيست . < شعر > نهاري اصيل كلَّه ان تنسّمت أوائله منها بردّ تحيّة [3] < / شعر > روز من همه شبانگاه مىشود ، چون اول روز اثر نسيمى يابد ، به واسطهء ردّ سلام و تحيّت من از حضرت معشوق . اصيل وقت ميان عصر و مغرب است ، و عرب آن وقت را مدح كنند ، چه در تابستان كه ناگاه از وهج و سوز گرماى
[1] كنايت از آن كه ، رقيب من بر سر كوى عشق بازى عين تعين و هستى من بود . عندليب گلستان توحيد مىگويد : < شعر > نقاب و پرده ندارد ، نگار دلكش ما تو خود حجاب خودى « حافظ » از ميان برخيز < / شعر > [2] المواسم ، الواحد موسم : مجتمع . و اكثر استعماله لوقت اجتماع الحجّ . اين لفظ در فارسى هميشه به معناى وقت و موقع استعمال مىشود . [3] الأصيل : ما بين العصر الى المغرب في بعض النسخ : اوائيله منها بردّ تحيّة . اوائيل به معناى اوايل است به لحاظ اشباع كسرهء همزه ، يعنى از اشباع كسرهء همزه يا توليد شده است . تحيتى - خ ل .
449
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 449