نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 432
و سلوك از جهت تحقق به آن بعد از تحقيق اين مقامات كه غايت ديگر اوليا است . < شعر > ظهورى و قد أخفيت حالى منشدا بها طربا و الحال غير خفيّة < / شعر > از آن نادرههاى خوش كه من يافتم در مبدأ اين عشق خودم ، بر حضرت معشوق از حيثيّت اين مقام احديّت جمع ، يكى پيدا شدن من بود شعر خوانان و غزل گويان از جهت طرب به عشق حضرت معشوق ، در عين حالى كه عشق خود بل همگى صفات خود را در حضرت جمع من پنهان كرده بودم ، هر چند اين حال من في الحقيقة پوشيده نبود ، يعنى غايت كمال صاحب اين مقام احديّت جمع آن است كه هر جزئى از أجزأ و هر قوّتى و عضوى از قوا و اعضايش بر همه مشتمل شود تماما بالفعل ، تا هر جزئى و ذره اى محسوس از اين اجزاى بدنيش كار جملهء اعضا و قوا و مدارك و صفات نفسانى و روحانى و غيرها تواند كرد ، و كمال ظهور اين اشتمال موقوف بود بر فناى هر بقيّتى از تطلَّع و التفات سخت پوشيده كه در وى مانده بود ، امّا به سوى حق و هر كمالى كه از آن جهت به وى عايد شود ، و اما به سوى خلق و كمالاتى كه بدان تعلق دارد ، چنان كه اخبار أكابر كه « الفقير لا يحتاج إلى الله » اشارت به حقيقت اين فناست ، و به عدم تحقق به حقيقت اين فنا آن گاه شعور يافت كه به مقام جمع الجمع پيوست ، چه آن جا از آن بقيّت مذكور و حكم او حجابى در شهود حقيقى خود مشاهده كرد ، پس در عين آن حال كه خود را با عشق و طلب و همگى احوال خود در اين مقام جمع الجمع پوشيده و فانى كرده بود ، هر چند به حكم كمال قابليّت و استعداد ، حقيقت اين حال و عشق هم پوشيده نبود ، باز از حيثيّت آن بقيّت كه حكم آن در هر جزئى و ذره اى از وى سارى است ، به زبان هر ذره به صورت شوق و طرب طلب پيدا شد ، و از سر عشق بازى آغاز كرد و ساز طرب و غزل سرائيدن ساز كرد و خوش و نادره آن است كه ظهورش در عين اختفا افتاده است و آن چه انشاد كرده است به صورت غزل در آن چه گفت : « منشدا طربا » ، اين پنجاه و يك بيت است بر ولا ، و اولش اين است :
432
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 432