نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 420
< شعر > فان سيل عن معنى أتى بغرائب عن الفهم جلَّت بل عن الوهم دقّت [1] < / شعر > تا چون پرسيده مىشود ، اين كه كمينه اتباع من است ، از سرّ معنيى و مسأله اى در جواب آن مىآورد و بيان مىكند از حقايق و اسرار آن معنى غرايبى بلندتر از آن كه همه فهمهاى دورانديش به آن راه تواند برد ، بلكه دقايقى تقرير مىكند باريكتر و غامضتر از آن كه همهء وهمهاى باريك بين در آن توانند رسيد . پس چون اصغر اتباع من در تحقيق معارف به اين مثابت است ، مرا عارف لقب دادن نه تنابز باشد و موجب مقت [1] و لعن مخاطب گردد . < شعر > و لا تدعني فيها بنعت مقرّب أراه بحكم الجمع فرق جريرة [2] < / شعر > و مخوان مرا در رفقهء اهل طريق يا در حضرت معشوق به نعت مقرّب ، زيرا كه به حكم نظر از اين مقام احديّت جمع من ، اين نعت مقرّب و مقام مقرّبى را تفرقه اى مىبينم مضاف به گناهى . < شعر > فوصلي قطعي و اقترابي تباعدي و ودّي صدّى و انتهائي بداءتي < / شعر > چه در نظر من كه منصبغ است به حكم احديّت جمع ، وصل و قرب و ودّ و انتها كه منبئ از وحدت و غلبهء حكم ما به الاتحادند ، عين قطع است و عين بعد و عين صدّ و هجر و عين ابتدا كه مقتضى كثرت و تميز و غلبهء حكم ما به الامتيازند ، زيرا كه در حكم اين مقام احديّت جمع مذكور ، وحدت با كثرت و تميز ، مغاير و مضادّ و مخالف يك ديگر نيستند ، بلكه هر دو معا معا ، في ذات واحد از يك ديگر منفكّ نيستند ، چه در اين نظر شهود وحدت در عين كثرت و تميّز با رؤيت كثرت و تميّز در عين وحدت ، ثابت و محقق است ، به خلاف مشاهدهء مقرّب در مقام مقرّبى ، چه او وحدت و كثرت را مضادّ و مخالف و متغاير مىيابد ، تا از بعد
[1] سيل : مهل سئل . جلَّت : تنزهت ، و ترفعت . دقت : صغرت و خفيت ، اى خفيت عن الوهم و دقت و جلت عن ان تدركها الأوهام . [1] موجب لعن و مقت - م . [2] الجريرة : الذنب .
420
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 420