أراجيف اهل حجاب و گمراهى از حقيقت امور و نسبت اعتقاد حلول به من و امثال من ترسان باشم ، و اينك اين مسأله را به حجّت كتاب و سنّت بيان خواهم كرد .
< شعر > و كيف و باسم الحقّ ظلّ تحقّقي تكون أراجيف الضّلال مخيفتي [1] < / شعر > و چگونه باشد چون حال آن است كه من به حقيقت اسم حق متحقّق شده‌ام كه در افكندن خبر باطل دروغ بى اصل نسبت گمراهى اعني اين نسبت حلول به من مرا ترسان گردانيد .
قوله : « أراجيف الضلال . . . » أي اخبار نسبة ضلال الحلول إليّ . يعنى حق ثابت از نسبت باطل زايل چگونه خائف باشد ، و باطل به حق چگونه نسبت يابد ، پس حديث ظهور جبرئيل را - صلوات الرحمن عليه - بر مصطفى - صلَّى الله عليه و سلَّم - در صورت دحيهء كلبى بر نفى حلول دليل مىآورد كه چون كه جبرئيل كه از صورت حسى منزه است ، در مثل صورت دحيهء كلبى ظاهر شد و دحيه در خانهء خود نشسته بود و جبرئيل در صورت او به حضرت مصطفى - صلَّى الله عليه و سلَّم - حاضر شده ، پس اگر حلول واقع بودى ، بايستى كه در آن ظهور جبرئيل ، دحيه از خانهء خود غايب بودى پس مصطفى - صلَّى الله عليه و سلَّم - جبرئيل مىديد در صورتى ممثل ظاهر شده و حاضران دحيه را مىديدند ، پس در آن كه مصطفى - صلَّى الله عليه و سلَّم - مىديد و اصلح الرؤيتين بود كه در صورت ممثّل ظاهر بود و دحيه در خانهء خود حاضر ، دليل است كه من از مذهب حلول منزّه و مبرّايم پس اين مسأله را در پنج بيت ، بيان مىكند .
< شعر > وها دحية وافى الأمين نبيّنا بصورته في بدء وحي النّبوّة [2] < / شعر >

[1] الأراجيف : الأخبار الكاذبة و الكلمات التي لا اصل لها . في بعض النسخ : تكون أراجيف الظَّنون مخيفتى .
[2] اين خود برهان و دليلى و حجّتى است مأخوذ از سنّت كه مثبت توحيد و وحدت است و نافى حلول و اتحاد معيّت ، و تقرير آن از اين قرار است كه از ثقات روات به تواتر رسيده است ، كه در مبادى وحى و مطلع تباشير صبح نبوّت جبرئيل امين به صورت دحيهء كلبى متمثّل شدى . دحية : اسم رجل ، و رئيس الجند .

394