نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 378
و فاش بگوى و صريح گردان تعلَّق خود را به اطلاق جمال و جمال مطلق معشوق ، و ميل مكن به تقييد آن جمال مطلق در صورتى و هيأتي معيّن ، از جهت ميل به آرايش مموّه مستعار ناپايدار ، كه به آن صورت معين انسانى على التعيين قائم است . يقال : فلان لا يقول بذلك الشيء ، أي لا يميل و يلتفت إليه . و الزخرف : الزينة المموّهة المستعارة . يعنى : اگر عاشق باشى و عشق ظاهر كنى ، بارى به جمال مطلق حقيقى كه حضرت معشوق مر است كه همه جمالها اثر و سايه و فرع اوست ، پس چون اصل هست به فرع التفات مكن و به عشق بازى و شاهد بازى ظاهر التفات منماى ، و از براى زينت و آرايشى بربافتهء عاريتى كه در صدد تغيّر و زوال است در اين شاهدان صورتى و ساعت به ساعت در صدر انتقاص و انتقال آن تعلَّق و تعشّق به جمال مطلق را مقيّد مگردان و به زيان مده ، و از اصل به فرع و آفتاب به سايه ، قانع مشو . < شعر > فكلّ مليح حسنه من جمالها معار له أو حسن كل مليحة [1] . < / شعر > چه هر مردى صاحب ملاحت و زيبايى كه در عالم است ، خوبى و زيبايى او عاريت داده شده است ، آن مرد خوب را از حضرت معشوق من ، و حسن هر زنى خوب و زيبا نيز عاريت است از حسن حضرت معشوق من ، چه همچنان كه در اصل وجود كه حسن و ملاحت صفت و اثر او است ، حضرت معشوق اصل است و وجود مضاف به هر خوبى ، فرع و عاريت از او ، همچنين در اين صفت و اثر اعنى ، خوبى اصل همّ حضرت معشوق است ، و خوبى همهء خوبان فرع خوبى او و عاريت از او به ايشان رسيده ، و كلّ عارية لا بدّ مردودة . < شعر > بها قيس لبني هام بل كلّ عاشق كمجنون ليلى او كثيّر عزّة < / شعر >