نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 343
مخصوص است استعمال نتواند كرد ، چنان كه به بصر جز مبصرات و به سمع جز مسموعات و هلمّ جراًّ در نتواند يافت . اما چون به واسطهء رياضات و مجاهدات يا جذبه اى من الجذبات ، جمله هواها و تمنّاها و همگى صفات امتيازى ميان نفس و كليّت و جمعيّتش فانى شود ، حينئذ حكم كليّت و جمعيّتش پيدا آيد ، آن گاه اگر خواهد كليات و جزئيات اشيا را بالذات بى وساطت اين قوا و آلات دريابد ، و اگر خواهد در ادراك كليّات و جزئيّات و حقايق اشيا اين قوا و مدارك را واسطه و آلت سازد و حينئذ حكم كلَّيّت و جمعيّت نفس در هر قوتى و مدركى كه در ادراك به وى توجّه كند و وى را آلت سازد ، سرايت كند ، تا وقت ادراك به بصر همگى نفس قوت باصره باشد و همه چيز را به بصر دريابد ، و ادراك بصر به مبصرات مخصوص نماند و همچنين در سمع و لسان و ديگر قوا ، پس به مسترشد مىگويد : كه از جملهء بقاياى نفس و صفات و احكام امتيازى او فانى شو و به كليّت و جمعيّت نفس متحقّق گرد ، تا آن گاه چون خواهى كه نظر كنى به آن كليّت و جمعيّت نفس ، توجّه كن به بصر و همگى بصر شو ، و نظر كن و جمله انواع مدركات را به بصر درياب ، و اگر سماع خواهى ، هم به آن كليّت و جمعيّت نفس توجه به سمع كن ، تا آن جمعيت و كليّت در سمع سرايت كند و همگى سمع شوى ، آن گاه گوش دار و همه چيز را به سمع ادراك كن ، و اگر گفتار خواهى به توجّه به آن كليّت ، همگى زبان شو ، و آن گاه بگوى تا حقايق را كما هي بيان توانى كرد ، و هر چه همگنان از بيان آن قاصر آيند ، تو آن را تمام در عبارت توانى آورد ، چه جمعيت نفس را نماينده ترين چيزى است به حقايق اشيا و علم و ادراك و بيان آن . و الله المرشد . < شعر > و لا تتّبع من سوّلت نفسه له فصارت له أمّارة و استمرّت [1] < / شعر >
[1] سوّلت له : زيّنت . امّاره : اى تأمره ، تغريه بالسوء و الفحشاء .
343
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 343