نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 336
رسى و عطار همين معنى را گفت كه : < شعر > فانى محض گرد تا برسى راه نزديكتر همين [1] < / شعر > ديدم < شعر > فلم يدن منها موسر باجتهاده و عنها به لم ينأ مؤثر عسرة [1] < / شعر > چه نزديك نشود به حضرت معشوق هيچ توانگرى به اجتهاد خود ، هر چند جهد كند ، چه سرمايهء سالك فناست ، و فنا با اضافت صفات جمع نتواند بود و از حضرت معشوق نيز دور نشود ، هيچ مجتهدى كه اختيار كنندهء درويشى و بى ملكى و بى صفتى باشد ، بلكه درويشى خالى بودن است از اوصاف و املاك ، مدد و معاون او شود در تحقّق به وحدت و عدالت و صفاى آيينهء دل و تجلَّى در او . و الله المرشد . < شعر > بذاك جرى شرط الهوى بين أهله و طائفة بالعهد اوفت فوفّت [2] < / شعر > بر اين جمله رفته است كه گفته شد در اين بيت اول ، شرط عشق ميان اهل عشق و قومى به اين عهد وفا كردند و تمام حق او گذاردند . و به روايتي آمده است « اوفت فشفّت » يعنى : به آن ايفاى عهد راجح شدند ، آن طايفه بر طوايف ديگر . اوفت : من إيفاء العهود . و وفّت : من توفية الحقوق ، و شفت من الشفوف و هو : الرجحان . يعنى چون محبت حكم مناسبت است ، و مناسبت غلبهء ما به الاتّحاد ، پس شرط آن كس كه محبت چيزى را متصدى شود ، آن باشد كه احكام ما به الامتياز را اول از خود دور كند ، تا به احكام ما به الاتحاد متحقق تواند شد و هر نگرش و التفاتى به هر چيزى كه غير ذات محبوب باشد ، حكمى از احكام ما به الامتياز
[1] راه نزديك تو همين ديدم . و قيل في مقام الفناء : < شعر > ما را ز جام بادهء گلگون خراب كن زان پيشتر كه عالم فانى شود خراب < / شعر > [1] الموسر : الغنى . المؤثر : المفضل ، المختار . العسرة : الفقر . [2] اوفت : وفت وفّت من وفّى فلانا حقّه أعطاه إياه تاما غير منقوص . في بعض النسخ : اوفت فشفّت . . . .
336
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 336