responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني    جلد : 1  صفحه : 288


يعنى چون به سير و سلوك حقيقت دل من كه در مشيمهء نفس و احكام انحرافى او پنهان بود ، ظاهر شد و آيينهء تجلَّى آن سرّ وجودى گشت ، پس هر گاه كه آن سرّ وجودى به مصاحبت عشق كه سير در مراتب في الحقيقة به وى مضاف است ، قصد مىكند كه از جهت تحقيق كمالى كه او را به كثرت نسبى متعلَّق است به اين قوا و صفات اصلى نفس همچون چشم و گوش و دست و پاى و امثال اين ، تنزّل كند كه آن قصد ظهور و تنزّل را خاطر مىگويند . پس حضرت معشوق از جهت محافظت وحدت و اعتدال خود ، همين قوا و صفات اصلى مرا بر من به رقيبى بر مىگمارد تا به صورت كثرت و انحراف ظاهر نشوند و مقصود كه كمال است فوت نگردد ، و همين معنى را به عينه ، آن بزرگ به پارسى چنين گفته است :
< شعر > خيال ترك من هر شب صفات ذات من گردد هم از اوصاف من بر من هزاران ديدبان سازد < / شعر > و اين جا لفظ خيال براى آن گفته است كه چون آن سرّ وجودى هنوز تمام از قيد اضافت نرسته است ، پس او پرتو وجود مطلق است و خيال او ، و از آن گفت كه صفات ذات من گردد كه آن تجلى به صورت خواطر مذكور به نفس تنزّل مىكند ، و خواطر صفات صاحب خاطرند . و الله المرشد .
< شعر > فإن طرقت سرّا من الوهم خاطري بلا حاظر اطرقت اجلال هيبة [1] < / شعر > پس اكنون اگر فرود آيد حضرت معشوق ناگاه پنهان از وهم بر خاطرى كه از دل من خيزد ، بى مانعى از صفات و احكام انحراف و كثرت و خواطر ديگر كه ملكى و نفسانى و شيطانيند ، من از جهت بزرگداشت هيبت حضرت معشوق سر در پيش اندازم و به ادراك او نپردازم .
يقال فلان طرق أهله : أي أتاهم ليلا على غفلة ، و أطرق : أرخى عينيه نحو الأرض من هيبة أو حياء . و الخاطر : المانع ، و فاعل طرقت ضمير حضرة المعشوق ،



[1] اطرقت : نظرت الى الأرض إجلالا و هيبة . الهيبة : الخوف و الاحتشام .

288

نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني    جلد : 1  صفحه : 288
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست