نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 274
مىگويد : كه من اكنون جان خود را فداى كسى مىكنم كه به مدد هدايت اختصاصى او مسابقت و معارضت كردم و پيشدستى نمودم در عشق ، در حالى كه روندهام راه كسانى از سابقان كه پيش از من جز قدم صدق و ثبات و تمكين - چنان كه طريق من است اكنون - نسپردهاند . يا مىگويد : كه جان فداى كسى مىكنم كه به قوّت عنايت او مسابقت نمودم در طريق تحقيق عشق و تحقّق به جميع مقتضيات او با سالكى يگانه چالاك كه آن سالك نيز راه آن جانبازان گذشته مىرفت ، كه آن جانبازان سابق از غير طريق من كه صدق و ثبات و تمكين است ، سرباز زدند و در غير اين جادهء قويم من كه فناى حقيقى است نرفتند و جانها در باختند و روى از عشق او همچو من نگردانيدند . < شعر > بكلّ قبيل كم قتيل قضى بها أسى لم يفز يوما إليها بنظرة [1] < / شعر > در هر صنفى از أصناف آدميان كه قبايل بنى آدمند ، بسيار كشته است كه هر يك از جهت اندوه عشق جان به حضرت اين معشوق من سپرد و در اثناى سلوك راه عشق او از غم نايافت و شدّت نامرادى بمرد ، و هرگز به نظرى از وصال او ظفر نيافت و از ديدار جمال او برخوردار نشد . در اين بيت اشارت به حال سالكانى مىكند كه پيش از فتح و جذبه ، از اين نشأة به مرگ طبيعى مفارقت كردند . و در بيت آينده اشارت به حال مجذوبانى كه به مرگ معنوى كه فناى لذّات و راحات طبيعى است بمردند ، و لهذا در اين بيت ، موت را به سالك اضافت كرده است ، و در بيت آينده به حضرت نسبت داده گفته كه : < شعر > و كم في الورى مثلي اماتت صبابة و لو نظرت عطفا إليه لأحيت < / شعر > و بسيار در آفرينش و آفريدگان ، همچو من بودند كه حضرت جلال معشوقى ،
[1] القبيل : الجماعة . قضى : مات . اسى : حزنا . قوله : « . . . كم قتيل قضى بها » في بعض النسخ : بها قضى . . . .
274
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 274