نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 192
بوحدته الحقيقيّة و اين ظاهر وجود بوحدته الحقيقيّة مرتبهء او بلندتر از آن است كه حسن را كه منبئ از كثرت است ، به عالم أرواح و حس مقيّد به وى اضافت توان كرد ، و مدرك آن جمال مطلق ، اين سرّ وجودى بود كه به من مضاف است و فرع اوست ، و هر فرعى عند عدم المانع ، به أصل خود بالذات مايل است ، لا جرم چون يافت اصل و فرع و شعور به فرعيّت و اصليّت ايشان كه آن ميل ذاتى بر آن مترتّب است ، به واسطهء آن نظر اولين من بود و متعلق آن نظر ، آن صورت بود كه آيينهء جمال مطلقش يافتم ، پس آن نظر ساقى ، شراب عشق شد و آن صورت قدح آن شراب ، و مستى غلبهء احكام عشق ، و مرادش از اين محبت ، محبت ذاتى است نه محبت صفاتى ، ليكن ظهور حكم و تعلَّق اين محبت ذاتى در عالم حس ، چون بر صورت حسّى موقوف بود ، لا جرم نظر ، آلت حكم آن تعلق شد ، نه آن كه اصل حبّ بر آن نظر موقوف بود ، و الله المرشد . < شعر > فأوهمت صحبي أنّ شرب شرابهم به سرّ سرّي في انتشائي بنظرتي [1] < / شعر > « سرّ » أي فرح ، و هو مبني على ما لم يسم فاعله ، و انتشى فلان : سكر و بان سكره ، و متعلق حرف الجرّ في قوله : « بنظرتي » فاوهمت ، اى : اوهمتهم بتلك النظرة الأولى [2] في تلك الصورة الحسية . مىگويد : كه از اصحاب من كه اهل طريقند ( كسانى كه در عشق به مظاهر و صور زيبا مقيّدند ) ، به واسطهء افكندن آن نظر اول بر آن صورت زيبا ، كه منش آيينهء جمال مطلق يافتم و موجب مستى من شد از شراب عشق ، به گمان افكندمشان تا پنداشتند كه من نيز همچون ايشان ، به آن صورت مقيّدم و تقلَّبات من در أطوار عشق به سبب آن تعلق و تقيّد است . و ندانستند كه هر صورتى كه در