نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 162
حيث الحكمة الإلهيّة بر آن موقوف است ، چون عموم اناسى و اين تفاوت فرع تفاوتى است كه در اصل عند تعلق حقيقة المحبّة و العشق بالعالم و ما فيه واقع بود ، كه خمير مايهء تعيّنات اسما و حقايق و ايجاد عوالم و خلايق ، آن تعلق بود . پس چون آدم - عليه السلام - در مسند خلافت متمكَّن شد ، و از اسمايى كه ذات و حقيقت او جامع ايشان بود من حيث ظاهر الوجود و باطنه و حقايق الشؤون ، التي هي باطن الباطن و سرّ السرّ ، او را آگاهى دادند و از كمال مضاهاتش خبر كردند و گفتندش كه اين صورت تو نسخهء مختصرى است مشتمل بر جملهء حقايق الهى و كونى ، و علم هر يك از فرشتگان به اسماى وجودى كه مظهر و سلطان حقايق ايشان است ، مخصوص است و هر يك را جز از اسمايى كلى يا جزئى كه حقايق ايشان مظاهر آن اسماست ، آگاهى نيست ، چه مقتضاى نشأت ايشان جز اين نيست ، بايد كه چون تو را كه آدمى ، بر ايشان عرضه كنيم . ايشان را از اسمايى كه به نشأت ايشان مخصوص است ، و تو را از آن به كمال جمعيت قسطى هست ، و از اسمايى نيز كه باطن حقايق ايشان است ، و آن شئون كلى ماست و از اسمايى وجودى نيز كه به نشأت تو مخصوص است ، خبر كنى ، آن گاه اين اسماى مذكور را بخصايصها و مظاهرها ، بر ملائكه عرضه فرمود ، چون از نشأت ايشان خارج بود ، لا جرم به علم آن راه نداشتند و هم به زبان نشأت خود كه تنزيه و تقديس است ، به عجز و قصور خود و كمال احاطت علم حق معترف شدند ، كه سبحانك من ان تنحصر أسماؤك المقدّسة في نوع او انواع ، او يحيط بعلم أسمائك غيرك ، * ( لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا ) * [1] اى ، لم نحس الا بما جبّلتنا عليه من التقديس ، و التنزيه ، و بأسمائك التي تناسب هذا . پس چون ملائكه به عجز از معرفت حقيقت نشأت آدم - عليه السلام - و اسمايى كه