نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 118
* ( حُورٌ مَقْصُوراتٌ في الْخِيامِ ) * [1] ، نشان ايشان * ( كَأَنَّهُنَّ الْياقُوتُ وَالْمَرْجانُ ) * [2] ، در شأن ايشان ، خوب رويانى از غايت غيورى ، جمال پر كمال را در زير زيور درّ و گوهر و حلل مكلَّل نهان كرده : < شعر > لبسن الوشي لا متجمّلات و لكن كي يصنّ به الجمالا < / شعر > و بنفشه مويانى از نهايت مستورى ، موى دلجوى را در غلاف مرصّع و گيسوبند ملمّع ، تعبيه فرموده : < شعر > و ضفّرن الغدائر لا لحسن و لكن خفن بالشعر الضلالا < / شعر > از بهر دفع چشم زخم اغيار ، نيل كفر و طامات ، بر رخسار اسرار ايشان كشيده و دست عقول و همم عاقلان نامحرم به دامان عصمت ايشان نارسيده ، پس بعد از صدور عقد الفت و عهد معرفت ، به حكم كمال ولايت از حضرت صدر مسند ارشاد و هدايت - اعلى الله درجته - به سرانگشت رويت قناع عزّت و انّيت ، از چهرهء آن خاتونان عذرا و بنات البيت حسنا ، بر گرفت و به بازوى اربحيّت و نيروى حميّت ، آن نازنينان شكر لب را تنگ در بر گرفت و بعد از فكر ختام ، نتايج كرام را در قماط احتياط پيچيد ، و دايهء فهم و تذكرشان به لبان علم و تدبّر بپروريد و پس از فطام از احكام ظن و تخمين ، چون آثار رشد و بلوغ باشد ، عين اليقين ظاهر شد و در مكتب * ( أَنْطَقَنَا الله الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ ) * [3] ، جمع حروف مقطَّع ذهنيشان ، بر لوح خيال محصّل گشت و بر مصادر حقايق اسامى و صرف ألفاظ و حروف به تمامى وقوف افتاد ، و جمل عباراتشان به تلخيص و تخليص ، در ذهن مفصل شد و در مدرسهء * ( عَلَّمَه الْبَيانَ ) * [4] ، در معرض عرض و تبيان آمدند ، و متعرض شرح مقامات محبّت و ايضاح خلاصهء مقاصد