نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 115
از بهر هر يك ، در عيبهء * ( لِيَبْلُوَكُمْ في ما آتاكُمْ ) * [1] ، بر آن وفق تعبيه فرموده ، چون نمود بر بود غالب آمد و حكمت ايجاد و تكوين ، حكم شهود را در سرّ وجود ، تضمين كرد ، بعد از تقلَّبات در مراتب اخفاء و اظهار و تطوّرات در أطوار استيداع و استقرار ، * ( وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْواراً ) * [2] از خم * ( صِبْغَةَ الله [3] ، هر يك رنگ قابليّتى ديگر قبول كرده ، و از كارگه « كل ميسّر لما خلق له » ، هر كس نقش استعدادى ديگر برگرفت ، تا چون در عود نشآت * ( كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ ) * [4] ، آواز طبل باز * ( وَأَنِيبُوا إِلى رَبِّكُمْ ) * [5] ، با سماع جانها و جانهاى إسماع ايشان رسيد ، بال اقبال باز كردند و در فضاى هوا ، پرواز جستند و به پر همّت به مقرّ قربت * ( في مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ ) * [6] پيوستند ، و آن جا در صحراى وسيع و شكار جاى منيع * ( رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَعِلْماً ) * [7] به قدر آن قابليّت نو و استعداد تازه ، معارف حقيقى و عوارف يقيني ، بى حد و اندازه صيد كردند و تيهوى اسرار ، در منقار ، تذر و كمال ، در چنگال ، از آن حظيرهء قدس بدين نشيمن حسّ باز آمدند ، هر كس از حال و مقام خود ، رمزى به طرزى مىگفت و هر يك در ذكر مطلب و مرام خود ، درّ املس اشارتى به الماس عبارتى مىسفت ، زبان حال همه و لسان مقال جمله ، اين بيت كه : < شعر > عباراتنا شتّى و حسنك واحد و كلّ الى ذاك الجمال يشير < / شعر > و چون بيان اسرار و علوم در دو قسم منثور و منظوم ، محصور بود و مدح