نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 2 صفحه : 450
3 - الامام الصادق « ع » : الملوك حكَّام على الناس ، و العلماء حكَّام على الملوك [1] . ( 1 ) امام صادق « ع » : پادشاهان فرمانروايان بر مردمانند ، و علما فرمانروايان بر پادشاهان . بنگريد ! اين گونه احاديث دلالتى بر پذيرش سلطنت و سلطان و پادشاهى و پادشاهان ( ملوك ) و تأييد موقعيّت آنان در اجتماع ، از سوى اسلام ، ندارد ، زيرا سلطنت و پادشاهى مخالف است با فلسفهء سياسى اسلام ، و با مبانى اسلامى در بارهء مديريّت و حكومت و عقيده و تربيت و اخلاق - چنان كه اشاره اى گذشت - بنا بر اين ، در اسلام هيچ سلطانى و پادشاهى و سلطنت و شاهنشاهيى پذيرفته نيست . [2] پس آنچه در اين حديث و امثال آن آمده است نظر به « وضع مطلوب اسلامى » ندارد ، بلكه سخن در بارهء « وضع موجود » بوده است ، يعنى در هر جا و هر جامعه ، كسانى به نام « پادشاه » و « ملك » بر مردم تسلَّط يافتند و از راه قدرت و غلبه به حكومت رسيدند ، تكليف آنان است كه از دستورهاى دين و راهنمايى عالمان با صلاحيّت و آگاه دينى و طرفدار عدالت ، ( نه مرتجعان ) ، پيروى كنند ، و بدين وسيله مهار شوند ، تا جلو ستم و تجاوز آنان و كارگزاران آنان به توده ها - تا اندازهء ممكن - گرفته شود ، و از ظلم و تسامح در بارهء حقوق مردم كاسته گردد ، و عدالت تحقّق يابد .
[1] « بحار » 1 / 183 . [2] تا جايى كه يكى از اهل فضل ، در مقاله اى ، به نقل از « تفسير قمى » ، چنين آورده كه پيامبر اكرم « ص » گفته است : « إنّ اللَّه بعثني أن أقتل جميع ملوك الدّنيا خداوند مرا به پيامبرى مبعوث كرد تا همهء پادشاهان جهان را به قتل برسانم و از ميان بردارم » ، بنا بر اين ، ستم و ستمگرى ( چه سياسى يا قضايى يا اقتصادى ) ، در هيچ حال و در هيچ حكومت و به هيچ نام ، از نظر اسلام قابل گذشت نيست . نيز در بارهء « نفى سلطنت در اسلام » ، تفسير « مجمع البيان » 7 / 239 ديده شود .
450
نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 2 صفحه : 450