نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 2 صفحه : 43
ستمديده ات ايمن شوند ، ( 1 ) و به واجبات و مستحبات و احكام دين تو عمل شود . پس اى مردم ! اگر شما به يارى ما برنخيزيد و داد ما را ندهيد ، اين ستمگران بر شما چيره خواهند گشت ، و در خاموش كردن نور پيامبر ( و از ميان بردن احكام قرآن ) خواهند كوشيد . البته خدا ما را بس است ، ما بر او توكل كرديم ، و به آستان او روى آورديم ، كه بازگشت همه به سوى او است . الامام الصادق « ع » : إنّ الله عزّ و جلّ أوحى الى نبيّ من انبيائه ، في مملكة جبّار من الجبّارين ، أن ائت هذا الجبّار فقل له : « إنّي لم أستعملك على سفك الدماء ، و اتّخاذ الاموال . و انّما استعملتك لتكفّ عني أصوات المظلومين ؛ فانّي لم أدع ظلامتهم و ان كانوا كفّارا » . [1] امام صادق « ع » : خداى متعال ، در كشور ستمگرى از ستمگران ، به پيامبرى از پيامبران خود وحى فرستاد كه نزد آن ستمگر جبار رو و به او بگو : « من تو را بر كشور نگماشتهام كه خون مردمان بريزى و مالهاى ايشان بگيرى ، بلكه بدان تو را برگماشتهام تا به جاى من به فرياد ستمديدگان برسى ! زيرا كه من داد ايشان را ، هر چند كافر باشند ، خواهم گرفت » . اين گونه احاديث ، مربوط است به « واقعيت موجود » ، نه « واقعيت مطلوب » ، يعنى آنچه هست نه آنچه بايد باشد . وقتى سلطانى ستم كند و پيامبر وقت قادر بر سرنگون كردن او نباشد - و چه بسا پيامبرى باشد تنها مأمور تبليغ - بايد او را از ستمگرى منع كند و به داد و دادگرى بخواند . و بايد از نظر دور نداشت كه « گماردن » در اين گونه موارد ، بر حسب موازين « تكوين » است نه « تشريع » ، و به علَّت استحقاق مردم است ، در اثر اعمال خود . [2] 6 الامام الصادق « ع » : كان سليمان « ع » مع ما فيه من الملك ، يلبس الشّعر ؛ و اذا
[1] « كافى » 2 / 333 . [2] براى موضوع مهم « نفى سلطنت در اسلام » ، تفسير « مجمع البيان » 7 / 239 ديده شود .
43
نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 2 صفحه : 43