نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 2 صفحه : 360
« ما قلت لها ؟ » فأخبرته فقال : « بأبي و أمّي من لم ينخل له طعام ، و لم يشبع من خبز البرّ ثلاثة أيّام ، حتّى قبضه الله عز و جل » . - و في رواية : « أدركت رسول الله « ص » يأكل أيبس من هذا ، و يلبس أخشن من هذا ، فإن أنا لم آخذ به خفت أن لا ألحق به » . [1] امام على « ع » - سويد بن غفله گويد : هنگام عصرى بر على بن ابى طالب وارد شدم ، ديدم نشسته است و در برابرش كاسه اى شير ترشيده كه بوى تند ترشيدگى آن استشمام مىشد ، و در دست او پارهء نانى است كه از پوستهاى جو روى آن معلوم بود كه نان جوين است ؛ آن نان را به دست مىشكست و اگر زورش نمىرسيد با زانو مىشكست و در شير مىانداخت . پس گفت : نزديك بيا و در خوراك ما شريك شو ! گفتم : من روزه دارم . گفت : از پيامبر « ص » شنيدم كه گفت : « هر كس به سبب روزه از خوردن طعامى كه هوس آن را كرده است محروم شود ، بر خدا است كه او را از خوراك بهشت نصيب كند و از نوشيدنى آن بنوشاند » . سويد گويد : من به كنيز او كه نزديكش ايستاده بود گفتم : چرا آرد نان را الك نمىكنيد كه من اين اندازه سبوس در آن مىبينم ؟ گفت : به ما فرمان داده است كه آرد را الك نكنيم . آنگاه على گفت : « به او چه گفتى ؟ » و چون از آنچه گفته بودم آگاه شد گفت : « پدر و مادرم فداى كسى باد كه هرگز نان سبوس گرفته نخورد ، و از نان گندم سه روز پياپى سير نشد ، تا روزى كه خداى عز و جل او را از جهان برد » . - و در روايتى - : « پيامبر را مىديدم كه خشكتر از اين مىخورد ، و درشتتر از اين مىپوشيد ، پس اگر چنين نكنم بيم آن دارم كه ( در قيامت ) به او نرسم » . 18 - الامام الصادق « ع » : ما اعتلج على عليّ « ع » أمران لله قطَّ إلَّا أخذ بأشدّهما ، و ما زال عندكم يأكل ممّا عملت يده ، يؤتى به من المدينة ، و إن كان ليأخذ السّويق فيجعله في الجراب ثم يختم عليه ، مخافة أن يزاد فيه من غيره ؛