نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 2 صفحه : 36
همه از ميان رفت . ( من در اين جهاد سخت و بزرگ و مقدس ) نه سستى نشان دادم و نه ترسيدم ؛ و اكنون نيز راه من همان راه است . الامام علي « ع » : . لقد أحسنت جواركم و أحطت بجهدي من ورائكم ، و أعتقتكم من ربق الذّل و حلق الضّيم ، شكرا منّي للبرّ القليل ، و اطراقا عما أدركه البصر و شهده البدن من المنكر الكثير . [1] امام على « ع » : من حق زندگى با شما را ( به عنوان امام و خليفه ) به خوبى ادا كردم ، و همهء كوشش خود را در راه شما به كار بردم ، و از بندگى و خوارى و ستمكشى آزادتان كردم ، تا در برابر اندك نيكى كه از شما ديدم سپاس گزارده باشم ، و از آن همه بديها كه چشم ديد و تن چشيد ، چشمپوشى كرده باشم . الامام علي « ع » : . . على ذلك نسلت القرون و مضت الدّهور و سلفت الآباء و خلفت الابناء ، الى أن بعث الله سبحانه محمدا رسول الله « ص » ، لانجاز عدته و تمام نبوّته ، مأخوذا على النّبيّين ميثاقه ، مشهورة سماته ، كريما ميلاده . و أهل الارض يومئذ ملل متفرقة ، و أهواء منتشرة ، و طرائق متشتّتة ، بين مشبّه لله بخلقه أو ملحد في اسمه أو مشير الى غيره ، فهداهم به من الضلالة و انقذهم بمكانه من الجهالة . [2] امام على « ع » : . . . بر اين منوال قرنها گذشت ، و روزگارها سپرى شد ، و پدران رفتند و پسران جايگزين ايشان شدند ، تا آنگاه كه خداى سبحان ، محمد « ص » را برانگيخت ، تا به وعدهء خويش ( در بارهء هدايت مردمان ) وفا كند ، و نبوت و پيامبرى را به پايان رساند ، در حالى كه پيمان پذيرش پيامبرى او از ديگر پيامبران گرفته شده بود ، و نشانه هاى او و بعثت او در ميان آنان