نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 2 صفحه : 246
است كه گفت : كسى را بر خود بيمناكتر از موسى بن جعفر « ع » و نيز اميدوارتر از او نديدم . قرآن خواندن او اندوهناك بود ، و هنگامى كه قرآن مىخواند چنان بود كه گويى با كسى سخن مىگويد . [1] مقصود از اين حزن و اندوه كه در اين حديث ، و برخى احاديث ديگر بدان اشاره شده ، و حتى گفته شده است كه « قرآن به اندوه نازل گشته . . » - چنان كه در حديث 2 ، در بالا گذشت - حزن عميق و اندوه ژرفى است كه در ژرفاى روح انسان ، به دليل جدا شدن او از عالم پاك و بىزوال سرمدى و دور ماندن از « جوار الهى » وجود دارد . انسان بايد اين حزن و اندوه را در درون خود زنده نگاه بدارد ، و جانى درد آشنا و دلى درد پرورد داشته باشد ، تا همواره به ياد « جدايى » خود و « فراق بزرگ » باشد ، و جوياى روزگار « تقرّب » گردد ، و براى رسيدن به اين « وصال » بكوشد ، و از راه « سير قلبى » و « سلوك باطنى » ، راه تقرّب به « كمال اعلى » را بپيمايد . اگر اين حزن در دل آدمى زنده نباشد ، علت اصلى آن نيز كه جدايى از « جوار خداوند » و عالم « كمال مطلق » است فراموش مىگردد ، و ديگر انسان در صدد طلب برنمىآيد ، و دل از شور واقعى تهى مىشود ، و از نوشيدن « جرعهء عشق » [2] ، كه همهء كاينات از آن سرمستند * ( وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِه ) * [3] هيچ چيز نيست مگر اينكه غرق در ثنا و ستايش او است ) ، بىنصيب مىماند ، و در نتيجه نه آگاه از دورى و دردمند از مهجورى خواهد بود و نه جوياى عنايتى و سعادتى و و صلى و قربى . و اين به معناى باطل شدن وجود آدمى و زيان بزرگ انسان است . پس اين اندوه نهانى و ژرف ، لازمهء وجودى « انسان آگاه » است . و اين همان است كه امام على بن ابى طالب « ع » مىگويد : « . . . و تخلَّى من الهموم الَّا همّا واحدا انفرد به [4] چنين انسانى خويشتن را از همهء اندوهها رهانيده ، جز يك اندوه كه پيوسته سر در گريبان انديشيدن به آن است » . حال اگر انسان بدان خويگر
[1] « وسائل » 4 / 857 . [2] مقصود حبّ الهى است ، چنان كه در حديث از امام صادق « ع » رسيده است كه « آيا ايمان جز حبّ ( خدا ) چيز ديگرى است ؟ » . - « كافى » 2 / 125 . [3] سورهء اسرا ( 17 ) : 44 . [4] « نهج البلاغه » / 210 ، عبده 1 / 150 .
246
نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 2 صفحه : 246