گفت : ( 1 ) اى امير مؤمنان من زنا كرده‌ام مرا پاك كن ! آن حضرت از او روى گرداند ، سپس گفت : بنشين ! آنگاه گفت : آيا كسى از شما كه مرتكب چنين گناهى مىشود نمىتواند آن را پوشيده نگاه دارد ، چنان كه خداى آن را پوشانيده است ؟ اندكى بعد آن مرد ايستاد و گفت : اى امير مؤمنان ! زنا كردم ، مرا پاك كن ! على « ع » گفت : چه چيز تو را واداشت تا اعتراف كنى ؟ گفت : مىخواهم پاك شوم . على گفت : كدام پاك شدن بالاتر از توبه است ؟ سپس رو به ياران خود كرد و با آنان به سخن گفتن پرداخت ؛ آنگاه مرد بار ديگر برخاست و گفت : اى امير مؤمنان ! زنا كردم ، مرا پاك كن ! على « ع » به او گفت : آيا مىتوانى چيزى از قرآن بخوانى ؟ گفت :
آرى . گفت : بخوان ! مرد خواند و درست خواند . به او گفت : آيا از احكام خدا در بارهء نماز و زكات آگاهى ؟ گفت : آرى . و چون از او پرسيد درست پاسخ داد . آنگاه گفت : آيا به هيچ بيماريى مبتلا هستى ، يا دردى در سر و تن خود احساس مىكنى ؟ گفت : نه . گفت : حالا برو ، تا از تو همان گونه كه آشكارا پرسش كرديم در نهان نيز پرسش كنيم ، و اگر تو خود به نزد ما بازنگردى احضارت نخواهيم كرد . . . 2 الامام علي « ع » - روي عن الأصبغ بن نباتة قال : دخلت في بعض الأيام على امير المؤمنين « ع » في جامع الكوفة ، فإذا بجمّ غفير و معهم عبد أسود . فقالوا : يا امير المؤمنين ! هذا العبد سارق . فقال له الامام : أ سارق انت يا غلام ؟ فقال له : نعم . فقال له مرّة ثانية : أ سارق انت يا غلام ؟ فقال :
نعم يا مولاي ! فقال له الامام : إن قلتها ثالثة قطعت يمينك ، فقال له : أ سارق انت يا غلام ؟ قال : نعم يا مولاي ! فأمر الامام بقطع يمينه ، فقطعت . فأخذها بشماله و هي تقطر دما . فلقيه ابن الكوّاء - و كان يشنأ أمير المؤمنين - فقال له : من قطع يمينك ؟ قال : قطع يميني الأنزع البطين ، و باب اليقين ، و حبل الله المتين ، و الشّافع يوم الدّين ، المصلَّي إحدى و خمسين . قطع يميني امام

666