نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 1 صفحه : 474
خود اين چنين قرار داده و در كتاب خويش بيان كرده است ، ( 1 ) آنسان كه فروغ آن آشكار است و حجت آن پايدار . و كتاب خدا به آن گواهى مىدهد و به آن فرا مىخواند . گفتم : فدايت شوم ، اين سخن را بيشتر شرح ده تا بفهمم . گفت : ايمان حالتها و درجه ها و طبقه ها و مرتبه هايى دارد : گونه اى از آن تمام تمام است ، و گونه اى ناقص كه نقص آن آشكار است ، و گونه اى برجسته كه رجحان و برجستگى زياد دارد . گفتم : آيا ايمان هم تمام و ناقص و زايد دارد ؟ گفت : آرى . گفتم : چگونه چنين مىشود ؟ گفت : براى آنكه خدا ايمان را بر اندامهاى فرزندان آدم واجب ساخت ، و آن را بر آنها پخش كرد و براى هر يك بخشى قرار داد . بدين گونه هيچ اندام و عضوى نيست جز اينكه براى آن ايمانى است ويژه ، غير از ايمان اندامهاى ديگر . از آن جمله است قلب آدمى كه با آن تعقل مىكند و مىفهمد . و آن امير بدن او است . و اندامها هر كارى كنند همه به رأى و فرمان قلب است . و از جملهء اندامها است دو چشمان او كه با آنها مىبيند ، و گوشها كه با آنها مىشنود ، و دستها كه با آنها نيروى خود را به كار مىبرد ، و پاها كه با آنها راه مىرود ، و اندام نهان كه لذت همخوابگى از آن است ، و زبان كه با آن سخن مىگويد ، و سر كه چهرهء وى در آن جاى دارد . پس اندامى نيست جز آنكه در ايمان به كارى مأمور است جز آنچه اندامهاى ديگر به آن مأمورند . و اين بنا بر تقديرى است كه خداى متعال مقرر فرمود ؛ و قرآن از آن سخن مىگويد و به آن گواهى مىدهد . بدين گونه خدا بر قلب چيزى را واجب كرده جز آنچه بر گوش واجب كرده است ، و بر گوش چيزى سواى آنچه بر چشمان واجب ساخته ، و بر دو چشم جز آنچه بر زبان واجب فرموده ، و بر زبان جز آنچه بر دو دست واجب كرده ، و بر دو دست جز آنچه بر دو پا واجب ساخته ، و بر دو پا جز آنكه بر اندام نهان واجب داشته ، و بر اندام نهان جز آنچه بر چهره واجب قرار داده است .
474
نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 1 صفحه : 474