نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 2 صفحه : 485
و لا فعل ، كان حقيقا على الله ان يدخله مدخله » . [1] ( 1 ) امام حسين « ع » : . . شما مىدانيد كه پيامبر خدا « ص » گفته است : « هر كس پادشاه ستمگرى را بنگرد ، كه حرام خدا را حلال كرده ، دين خدا را فرو افكنده ، با سنّت پيامبر خدا مخالفت مىكند ، و در ميان مردمان با گناهكارى و ستم حكم مىراند ، سپس با سخنرانى و اقدام براو نشورد ، سزاوار است كه خداوند آن كس را نيز به سرانجام ( خوارى و عذاب ) آن پادشاه دچار سازد . فايده / سخن سيد جمال الدين اسدآبادى در نكوهش ترس / در اينجا فصلى از سخن سيّد جمال الدّين حسينى اسدآبادى را ، در بارهء ترس و منافى بودن آن با ايمان و زيانى كه براى انجام دادن تكاليف اسلامى دارد ، مىآوريم . اين مصلح مىگويد : شايسته چنان است كه پيروان مذهب اسلام ، بنا بر مقتضاى اصول دين خود ، دورترين مردم از اين صفت ( ترس ) باشند ، زيرا كه آن بزرگترين مانع در برابر انجام كارهايى است كه خدا را خشنود مىكند - و مسلمان چيزى جز خشنودى خدا نمىخواهد . خوانندگان قرآن مىدانند كه خدا دوستى مرگ را نشانهء ايمان قرار داده و با آن ، مخالفان و معاندان را آزموده ، و در نكوهش كسانى كه مؤمن نيستند چنين گفته است : * ( أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ : كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكاةَ ، فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ ، إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ الله أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً ، وَقالُوا : رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتالَ ؟ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى أَجَلٍ قَرِيبٍ ) * [2] . . ( 2 ) آيا كسانى را نديدى كه به ايشان گفتند : ( اكنون ) دست ( از جنگ ) بداريد ، و نماز گزاريد و زكات دهيد ، و سپس چون جنگ برايشان واجب شد ، گروهى از ايشان از مردمان چندان مىترسيدند كه از خدا بايد بترسند يا بيش از آن ، و گفتند : پروردگارا ! چرا جنگ را برما واجب كردى ، آيا بهتر نبود كه آن را به آينده اى نزديك