نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 1 صفحه : 39
مقدّمه زندگى ، انسان ، سعادت . . . واژه هايى است بس بزرگ و هولانگيز : بزرگ در عين زيبايى ، هولانگيز در عين نرمى . اين واژه ها پيوسته در فضاهاى هستى در جولان است ، و همهء كرانه ها و پهنه هاى هستى را پر مىكند ، سپس گسترده و گسترده تر مىشود ، تا آنجا كه ديگر ميان آنها و گستردگى تفاوتى بر جاى نمىماند . . . آيا ممكن است كه زندگى ، بدون انسان ، درخشندگى و زيبايى خويش را حفظ كند ؟ آيا مىشود كه انسان ، بدون سعادت ، به زيبايى جاودانى و زندگى آرمانى برسد ؟ و آيا امكان آن هست كه زندگى ، به خودى خود ، خوشبختى و سعادت انسان را فراهم سازد و او را به اين خوشبختى برساند ؟ يا اينكه لازم است آدمى زندگى را به صورتى به كار اندازد كه سبب رسيدن وى به اين هدف عالى و كمال مطلوب بشود ؟ اكنون ، اين زندگى است ، و انسان ، و سعادت ، كه هر يك به كار برمىخيزد و در ديگرى ، به صورتى كه ويژهء آن است ، كار مىكند ، و هر يك ارزشها و صورتهاى گوناگون خود را ، تا آنجا كه امكان عرضه داشتن هست ، عرضه مىدارد . چيزى كه هست تكليف آدمى در ميان دو قطب « زندگى » و
39
نام کتاب : الحياة ( فارسي ) نویسنده : علي حكيمي جلد : 1 صفحه : 39