استقبالى ممكن اخص بود و ليكن بقيد استقبال . و بعضى متاخران گفته اند ممكن خاص بود باعتبار استقبال و آن تساهل است چه وقتى و عرفى خاص و مشروط اخص و امثال آن باعتبار استقبال در ممكن خاص به همين اعتبار داخل بود و در تحت ممكن استقبالى نيايد چه طرف حكم در آن جهات متعين باشد از جهت ضرورتى كه مقتضى حكم بود و ممكن اخص در ممكن خاص داخل بود و ممكن خاص در ممكن عام . و ببايد دانست كه مباينت اقسام مطلق اخص بل مباينت مطلق اخص و ممكن اخص مباينتى اعتبارى است نه مباينتى ذاتى فى نفس الامر چه ممكن بود كه يك محمول يك موضوع را باعتبارى مثلا وقتى بود و باعتبارى ديگر مشروط بمحمول و باعتبارى ديگر ممكن اخص چنانك خسوف قمر را كه باعتبار وجود در وقت مقاطرت زمين و آفتاب وقتى بود و باعتبار وجود تنهائى بى ملاحظت وقت مشروط بمحمول و باعتبار ماهيت بى ملاحظت وجود ممكن اخص و مباينت ضرورى و ممكن با دائم و لا دائم نه چنين بود چه يك محمول يك موضوع را بهر دو جهت حاصل نتواند بود و ما جهات را در سه لوح وضع كرديم يكى ذاتى بسيط و ديگر وصفى بسيط و سيوم مركب تا عموم و خصوص و اشتمال و مباينت بعضى با بعضى در نظر آيد و ضبطش آسان بود و لوحها اين است