عمر صريح قرآن و صريح قول جبرئيل و صريح قول نبي اعتبار نداشت تا عمر رفت اجماع شد نيكو تامّل كن كه كفر علماء أهل سنت ظاهرتر است از كفر عمر < صفحة فارغة > [ أهل مكة تمتع به جا نمىآورند ] < / صفحة فارغة > ( و لا يجوز لأهل مكة و حاضريها التّمتّع بالعمرة إلى الحجّ و ليس لهم الَّا القران أو الافراد لقول الله عزّ و جلّ * ( فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ ) * ثمّ قال بعد ذلك * ( لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُه حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ ) * و حدّ حاضري المسجد الحرام أهل مكَّة و حواليها على ثمانية و أربعين ميلا و من كان خارجا من هذا الحدّ فلا يحجّ الَّا متمتّعا بالعمرة إلى الحجّ و لا يقبل الله غيره ) ( 1 ) عبارت فقه رضويست كه آن حضرت صلوات الله عليه مىفرمايند كه جايز نيست أهل مكة و كساني كه در حوالي مكة اند كه گويا در آنجا حاضرند جايز نيست ايشان را كه حج تمتع كنند و نمىتوانند بغير از حج قرآن و حج افراد كردن بلكه بر ايشان واجبست كه حج قرآن كنند يا حج افراد زيرا كه حق سبحانه و تعالى مىفرمايد كه هر كه تمتع يابد به واقع ساختن عمره از محرمات احرام تا وقتي كه محرم شود بحج پس بر أو لازم است آن چه ميسر باشد از هدى شترى و گاو و گوسفند پس بعد از آن گفت .
و عبارت فقه چنين است كه ثم قال عز و جل و ظاهرا تصحيف نساخ است اگر چه ممكن است كه صدوق تغيير داده باشد از جهة اشعار به آن كه فاصله هست در بيان اين دو كلام ، اگر چه لفظ ثم در عبارت بر اين مطلب دلالت دارد صدوق تصريح به آن كرده است اگر چه مىتوان گفت كه دلالت ثم أصرح است و اين حج تمتع و هدى از جهة جمعى است كه از حوالي مسجد الحرام أهل مكة اند و أطراف مكة معظمه تا چهل و هشت ميل از هر

474