نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول ) جلد : 7 صفحه : 319
هر خاموشى كه در آن فكرى نباشد غفلت است ، و هر كلامي كه در آن ذكرى نباشد لغو است پس خوشا حال بنده كه نظرش همه عبرت ، و سكوتش همه فكرت ، و كلامش همه ذكر باشد ، و بر گناهان خود گريان و مردمان از شر أو أيمن باشند و چون آدمي به خودى خود باين صفات نمىتواند رسيدن حضرت اين معاني در اين كلمه دعا فرمودهاند تا آدمي به تضرع و زارى از خداوند خود طلب نمايد شايد بفضل أو به اينها رسد و اگر كسى به تفضل الهى باين مقامات رسد هر ساعتي أو را هزاران لذتست كه وصف آن نمىتوان كرد . چنانكه در حديث قدسي واقعست كه مهيّا ساختهام از جهة بندگان صالح خود آن چه را چشمها نديده باشند و گوشها نشنيده باشد و در خاطر كسى خطور نكرده باشد و اينها از صفات دوستان حق سبحانه و تعالى است چنانكه در حديث أولياء الله مذكور است كه سكوت ايشان ذكر است و نطق ايشان همه حكمت است و راه رفتن ايشان در ميان مردمان بركتست اگر نه اجل مقرر شده باشد أرواح ايشان در أجساد ايشان قرار نگيرد يك چشم زدن ، و خاصيتش آنست كه حق سبحانه و تعالى فرموده است كه به درستى كه أولياء خدا را نه خوفيست در آخرت و دنيا و نه غمگين و محزون مىشوند ( و قال رسول الله صلَّى الله عليه و آله و الَّذى نفس أبى القاسم بيده ما هلَّل مهلَّل و لا كبّر مكبّر على شرف من الاشراف الَّا هلَّل ما خلفه و كبّر ما بين يديه بتهليله و تكبيره حتّى يبلغ مقطع التّراب ) * ( 1 ) و در قوى منقولست كه آن حضرت صلى الله عليه و آله فرمودند كه بحق خداوندى كه جان أبو القاسم كه كنيت حضرت سيد المرسلين است در
319
نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول ) جلد : 7 صفحه : 319