نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول ) جلد : 7 صفحه : 190
بافتن كردند و دوختن ، و هر يك طرف كه تمام مىشد مىآويختند تا آن كه موسم حج نزديك شد و سه طرف تمام شده بود و يك طرف مانده بود به حضرت عرض نمود كه اگر رخصت فرمائيد از برگ درخت خرما به بافيم كه زود تمام شود حضرت فرمودند كه خوبست و آن طرف را از آن تمام كردند . چون موسم رسيد و عربان ديدند جامه را و ايشان را بسيار خوش آمد گفتند كه سزاوار آن است كه هديه بياوريم از جهة تعمير كننده اين خانه پس از اين جهة هديها مقرر شد پس هر طايفه از عرب از نقره و غير آن مىآوردند تا آن كه بسيار چيزى جمع شد پس از اين مال آن طرف كه جامهء خصف داشت نيز جامه پشمين كردند و درهاى خوب آويختند و چون خانه سقف نداشت ستونهاى چوب نصب نمودند مانند ستونهاى هال و سقف كردند كعبه را از شاخهاى درخت خرما و كاه گل كارى كردند تا هموار شد پس چون سال ديگر عربان آمدند داخل شدند و در كعبه و ديدند كه تعميرها كردهاند گفتند كه مىبايد كه زيادة كنيم چون هر چه مىآوريم صرف خانه مىكنند پس سال ديگر گاو و گوسفند و شتر بسيار آوردند و حضرت إسماعيل ندانست كه اينها را چه بايد كرد وحى رسيد به حضرت إسماعيل كه اينها را بكش و بخورد حاجيان ده . و چون آمدن حاجيان بسيار شد و آب زمزم وفا به ايشان نمىكرد حضرت إسماعيل به حضرت إبراهيم عرض نمود كه آب كم شده است حق سبحانه و تعالى وحى كرد به حضرت إبراهيم عليه السّلام كه چاه را حفر كنند و به ته روند پس حضرت إبراهيم و إسماعيل و جبرئيل مشغول كندن شدند تا آب بسيار شد و حضرت إبراهيم يا جبرئيل در چهار گوشه چاه كلنگ زدند و در
190
نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول ) جلد : 7 صفحه : 190