responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول )    جلد : 6  صفحه : 92


نمود كه در كجا تعيش مىتوان كرد او گفت در بلخ شيعيان هستند و بزرگى در بلخ هست كه رعايت ذريّت مطهره مىكند و خمس به سادات مىدهد علويه با اولاد متوجه بلخ شدند تا به مشقت بسيار در زمستان بسيار سردى به بلخ رسيدند و تفحص احوال آن بزرگ نمودند و نشان گرفتند تا به نزد او رسيدند و احوال خود را به او گفتند آن بزرگ گفت كه گواه داريد بر سيادت گفتند داريم اما در قماند گفت برويد چون گواه نداريد به شما خمس نمىتوانم داد اين جماعت گريان و از سرما لرزان از پيش او برگشتند و احوال جا پرسيدند شخصى گفت كه كاروانسرائى هست كه فقرا و مساكين در آنجا مىباشند علويه متوجه آنجا شد اتفاقا در مجلس آن بزرگ مجوسى بود چون اين واقعه را ديد او را رقت شده از عقب آن علويه آمد و عرض نمود كه مرا خانه هست اگر به خانه من آييد بد نيست علويه متوجه خانه او شد و آن مجوسى پيشتر رفت و عيال و اطفال خود را از منزلى كه مىبودند بيرون كرد به منزلى ديگر و ايشان را به جاى خود جا داد و ايشان از تنور گرم شدند و طعامى از جهة ايشان رسانيد و زنان خانه اش را گفت كه شما برويد و ايشان را تسلَّى دهيد و با ايشان صحبت بداريد تا از غم بدر آيند چنان كردند تا شام شد علويه به زنان مجوسيه گفت برخيزيد تا نماز كنيم ايشان گفتند ما گبريم نماز نمىكنيم آن علويه بسيار متأثر شد كه گبرى اعانت ايشان كرده است نمازها را به جا آورد و مشغول تضرع و زارى شد كه خداوندا چنانكه اين گبران ما را اعانت كردند و جا دادند خداوندا نور ايمان در دل ايشان در آور كه معاشرت با كفار نيز مشكل است .
و آن مجوسى با عيال خود بخواب رفتند مجوسى در واقعه ديد كه قيامت قايم شده است و همه مردمان بحال خود درمانده‌اند و تشنگى بر او غلبه كرده

92

نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول )    جلد : 6  صفحه : 92
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست