responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول )    جلد : 6  صفحه : 83


جهة خرج راهش دادند و اين خبر به فقرا مدينه رسيد همه جمع شدند و شخصى از انصار اين خبر را به حضرت فاطمه ( س ) ( 1 ) رسانيد كه شايد حضرت فاطمه مگذارد كه حضرت امير المؤمنين صلوات الله عليه همه را صرف كند و حضرت امير المؤمنين زرها را ريخته بودند و از اصحاب حضرت هر كه مىآمد يك قبضه به او مىدادند تا آن كه يك درهم نماند پس چون حضرت به خانه آمدند حضرت فاطمه گفتند كه‌اي پسر عم باغى را كه پدرم از جهة تو درختش را كشته بود فروختى فرمودند كه بلى از جهة آن كه خير ما در فروختن بود در دنيا و آخرت گفتند كه كو زرش فرمودند كه چشم جمعى بر زرش افتاد كه شرم آمد مرا كه آن جماعت را به مذلَّت سؤال مبتلا كنم پيش از آن كه از من بطلبند به ايشان دادم حضرت فاطمه فرمودند كه من گرسنه‌ام و حسن و حسين صلوات الله عليهما گرسنه‌اند و تو نيز مثل ما گرسنه يك درهم حصه ما نبود و دامن حضرت را گرفتند حضرت امير المؤمنين صلوات الله عليه فرمودند كه يا فاطمه واگذار مرا حضرت فرمودند كه نه و الله دامنت را رها نمىكنم تا پدرم حكم كند ميان من و تو پس جبرئيل به نزد حضرت سيد المرسلين صلى الله عليه و آله آمد و گفت خداوند عالميان سلامت مىرساند و مىفرمايد كه سلام مرا به على برسان و به فاطمه بگو كه ترا نيست كه معارضه كنى با على هر چه كرده است خوب كرده است ، پس حضرت سيد الانبياء صلوات الله عليه آمدند به منزل حضرت امير المؤمنين صلوات الله عليه ديدند كه حضرت فاطمه عليها السلام با على عليه السلام اين گفتگو مىكنند حضرت رسول صلوات الله عليه فرمودند كه‌اي دختر چه گفتگو دارى با على فاطمه گفت كه باغ را به دوازده هزار درهم فروخته است و يك درهم از جهة ما نگاه نداشته است كه اطفال چيزى بخورند حضرت فرمودند كه

83

نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول )    جلد : 6  صفحه : 83
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست