نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول ) جلد : 3 صفحه : 588
از چه چيز است گفت حصار آن از نور است گفتم بالا خانهاى آن از چه چيز است گفت همه از نور پروردگار عالميان است يعنى اين مرتبه مقربانست و جنّت ايشان قرب و محبت و معرفت الهى است گفتم زياده كن مرا از فوايد خود تا حق سبحانه و تعالى ترا رحمت كناد و در امالى مصحح و در هر جا كه يرحمك الله است در آنجا رحمك الله است و بنا بر اين جزاى امر نخواهد بود بلكه دعايى بر سر خود خواهد بود گفت رحمت خدا بر تو باد حضرت سيّد المرسلين صلَّى الله عليه و آله تا اينجا فرمود وصف بهشت را خوشا حال تو اگر برسى به آن چه وصف آن را كردم از جهت تو به آن كه اعمال صالح را به جا آورى تا برسى به آن و در امالى چنين است كه طوبى لك إن أنت وصلت إلى بعض هذه الصفة يعنى خوشا حال تو اگر برسى به بعضى از اوصاف بهشت يعنى محض لفظى شنيدى اگر نيكو تفكر كنى بعد از رياضات و مجاهدات بر تو ظاهر خواهد شد عظمت بهشت صورى و معنوى و خوشا حال كسى كه ايمان داشته باشد به آن چه من گفتم آن را من گفتم كه حق سبحانه و تعالى ترا رحمت كناد و الله كه من ايمان به اينها دارم گفت ويحك يعنى رحمك الله يا بمعنى واى بر تو و اكثر اوقات هر دو را ازين عبارت مىخواهند به درستى كه هر كه ايمان بياورد و تصديق كند و باور دارد اين راه حقرا رغبت نمىكند در دنيا و در زينت آن كه بمنزله شكوفه بى بقاست بلكه يعنى نمودى است بى بود و خود حساب خود مىكند گفتم من ايمان به اينها دارم گفت راست گفتى ظاهرا غرض بلال ايمان حقيقى بود و غرض راوى ايمان ظاهرى چون مكرّر گفت و نفهميد لا علاج گفت بلى راست گفتى يعنى ايمان دارى به ايمان ظاهرى و لكن قارب و سدّد
588
نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول ) جلد : 3 صفحه : 588