نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول ) جلد : 2 صفحه : 300
داد و اين استدلال باطل است زيرا كه اگر مىبايست حضرت او را غسل مىدادند و غسل ملائكه غسلى ديگر است . < صفحة فارغة > [ از شهيد پوستين و موزه و كلاه و عمامه و كمربند و زير جامه را ] < / صفحة فارغة > ( وقال امير المؤمنين صلوات الله عليه ينزع من [1] الشّهيد الفرو و الخفّ و القلنسوة و العمامة و المنطقة و السّراويل الَّا ان يكون اصابه دم فان اصابه دم ترك و لا يترك عليه شىء معقود الَّا حلّ ) و بسند موثق از آن حضرت صلوات الله عليه منقول است كه فرمودند كه مىكنند از شهيد پوستين و موزه و كلاه و عمامه و كمر بند و زير جامه را مگر آن كه به زير جامه رسيده باشد خون يا بهر يك از اينها بر احتمالى كه اكثر علما عمل به اين احتمال كردهاند و مشكل است پس اگر به آن زير جامه يا بهر يك خون رسيده باشد باز مىگذارند آن را و هر چه بسته باشد بر شهيد از بندها همه را مىگشايند و همين مضمون در فقه رضوى هست و ظاهرش هر يكست . و جمعى از علما خيال كردهاند كه وجه كندن اينها از ميت آنست كه اينها در غالب اوقات پوست مىباشد پس نتوان كفن كردن پوست را و اين خيال بىوجه است چون عمامه داخل است و زير جامه و بر تقديرى كه در زير جامه جنگ پوست متعارف باشد در عمامه متعارف نيست . < صفحة فارغة > [ محرم هر گاه بميرد غسل مىدهند او را به سدر و قراح و غسل كافور نمىدهند ] < / صفحة فارغة > ( والمحرم اذا مات غسّل و كفّن و دفن و عمل به ما يعمل بالمحلّ الَّا انّه لا يقرّبه الكافور ) و محرم هر گاه بميرد غسل مىدهند او را به سدر و قراح و غسل كافور نمىدهند و كفن مىكنند او را و دفن مىكنند و هر چه با محل مىكنند با محرم مىكنند و ليكن كافور به نزديك او نمىبرند و حنوطش نمىكنند و روى او را و سر او را مىپوشانند هر چند محرم سر را نمىپوشاند و فرقى كه